غصه ها را که میبرم از یاد میشود خانه ی دلم آباد واژه در واژه میزنم فریاد شب میلاد او مبارک باد رجبیون مه رجب آمد نخل امید را رطب آمد نه فقط دلب�

غصه ها را که میبرم از یاد میشود خانه ی دلم آباد واژه در واژه میزنم فریاد شب میلاد او مبارک باد رجبیون مه رجب آمد نخل امید را رطب آمد نه فقط دلب�

غصه ها را که میبرم از یاد میشود خانه ی دلم آباد واژه در واژه میزنم فریاد شب میلاد او مبارک باد رجبیون مه رجب آمد نخل امید را رطب آمد نه فقط دلب�

غصه ها را که میبرم از یاد میشود خانه ی دلم آباد واژه در واژه میزنم فریاد شب میلاد او مبارک باد رجبیون مه رجب آمد نخل امید را رطب آمد نه فقط دلب�

غصه ها را که میبرم از یاد میشود خانه ی دلم آباد واژه در واژه میزنم فریاد شب میلاد او مبارک باد رجبیون مه رجب آمد نخل امید را رطب آمد نه فقط دلب�
غصه ها را که میبرم از یاد میشود خانه ی دلم آباد واژه در واژه میزنم فریاد شب میلاد او مبارک باد رجبیون مه رجب آمد نخل امید را رطب آمد نه فقط دلب�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
غصه ها را که میبرم از یاد میشود خانه ی دلم آباد واژه در واژه میزنم فریاد شب میلاد او مبارک باد رجبیون مه رجب آمد نخل امید را رطب آمد نه فقط دلب�

غصه ها را که میبرم از یاد
میشود خانه ی دلم آباد
واژه در واژه میزنم فریاد
شب میلاد او مبارک باد
رجبیون مه رجب آمد
نخل امید را رطب آمد

نه فقط دلبر حسین آمد
بلکه تاج سر حسین آمد
نوه ی مادر حسین آمد
علی ِ اصغر حسین آمد
او شراب خم پدر باشد
علی سوم پدر باشد

آسمانی ترین شهاب ست او
هاشمی زاده مستطاب ست او
نور چشم ابوتراب ست او
زينت دامن رباب ست او
عشق لیلی و عشق مجنون است
أخوی رقیه خاتون است

جبرئیل امین غزل خوانش
خالقش از علاقه مندانش
میبرد دل لبان خندانش
میکند عمه دست گردانش
عمه جان زينبش به يادش بود
فكر اسپند و "إن يَكاد"ش بود

ز مسیحا دمان، مسیحاتر
ز دو صد خضر و يوسف آقاتر
ز موالید خانه، زیباتر
ز رسولان حق معلّـاتر
پیر ادیانِ رایجش کردند
طفل باب الحوائجش کردند

بي قرارش جناب جبرائيل
سر به دارش جناب ميكائيل
چاي ريزش جناب اسرافيل
سر به زيرش جناب عزرائيل
اسم رمز سفينه ي ارباب
جاي او روي سينه ي ارباب

با نگاهش اگر صفا بدهد
دردهای همه دوا بدهد
لقمه نانی به هر گدا بدهد
تذکره های کربلا بدهد
بوی سیب حرم وزیده و بس
سوی روضه مرا کشیده و بس

قسمت این بود مردتر بشود
و سپس عازم سفر بشود
و برای پدر سپر بشود
و همانند محتضر بشود
قسمت این بود حرمله برسد
به حرم سوت و هلهله برسد

علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 257
جمعه 19 اردیبهشت 1393 ساعت: 12:13
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف