یا زهرا... نيمي ز اِنس و حوريه هم نيم ديگر است عرش ِ خدا ز نور ِ وجودش مُنَوّر است از اول احترام به بانو مُقَرَر است فخر كتاب اين شده داراي كوث

یا زهرا... نيمي ز اِنس و حوريه هم نيم ديگر است عرش ِ خدا ز نور ِ وجودش مُنَوّر است از اول احترام به بانو مُقَرَر است فخر كتاب اين شده داراي كوث

یا زهرا... نيمي ز اِنس و حوريه هم نيم ديگر است عرش ِ خدا ز نور ِ وجودش مُنَوّر است از اول احترام به بانو مُقَرَر است فخر كتاب اين شده داراي كوث

یا زهرا... نيمي ز اِنس و حوريه هم نيم ديگر است عرش ِ خدا ز نور ِ وجودش مُنَوّر است از اول احترام به بانو مُقَرَر است فخر كتاب اين شده داراي كوث

یا زهرا... نيمي ز اِنس و حوريه هم نيم ديگر است عرش ِ خدا ز نور ِ وجودش مُنَوّر است از اول احترام به بانو مُقَرَر است فخر كتاب اين شده داراي كوث
یا زهرا... نيمي ز اِنس و حوريه هم نيم ديگر است عرش ِ خدا ز نور ِ وجودش مُنَوّر است از اول احترام به بانو مُقَرَر است فخر كتاب اين شده داراي كوث
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
یا زهرا... نيمي ز اِنس و حوريه هم نيم ديگر است عرش ِ خدا ز نور ِ وجودش مُنَوّر است از اول احترام به بانو مُقَرَر است فخر كتاب اين شده داراي كوث

یا زهرا...

نيمي ز اِنس و حوريه هم نيم ديگر است

عرش ِ خدا ز نور ِ وجودش مُنَوّر است

از اول احترام به بانو مُقَرَر است

فخر كتاب اين شده داراي كوثر است

پس واجب است گفته شود او مطهر است

 

تا كه مُرَكَب از قلم اينجا هُبوط كرد

اشكم به روي صفحه ي دفتر سقوط كرد

با تو خدا خداييِّ خود را ثبوت كرد

بايد براي وصفِ تو بانو سكوت كرد

الحق سكوت كردنِ من كار ِ بهتر است

 

نور ِ تو گر نبود خدا مرتضي نداشت

وقتي علي نداشت دگر مصطفي نداشت

وقتي نبي نداشت دگر ماسوا نداشت

چون ماسوا نداشت دگر مثل ما نداشت

پس بود ِ ما به بودنِ آن نور ِ برتر است

 

تو اولين مدافع ِ حق ِ ولايتي

اسطوره ي مُسَلَم ِ درس ِ شهامتي

آموزگار ِ صبر ِ خدايِ كرامتي

وقتي كه تو مُفَسِّر ِ درس ِ شهادتي

بايد نوشت گل پسرت شاهِ بي سر است

 

مادر چه مادري كه شده مادر ِ پدر

او افتخار خالق و تاج سر ِ پدر

همپايِ مرتضي شده او ياور ِ پدر

مانند ِ ماده شير به دور و بر پدر

در هر نبرد مثل علي همچو لشگر است

 

شد افتخار ِ خلق ِ خدا نور ِ فاطمه

با ذكرتان ملائكه هر شب به زمزمه

آموزگار ِ عالمه ي بي معلمه

وقتي بشر به حشر شود غرق ِ واهمه

امّيدِ اهل اشك به دختر و مادر است

 

نازل شده كتاب نبي در شب شما

بال ملائكه به يقين مَركَبِ شما

فرمانرواي عرش شده منسَبِ شما

از هر دهان شنيده شده مطلب شما

كه عرش و فرش را ولي الله حيدر است

 

روزي دهد حديث شريفِ كسايتان

افطاريه شما شده سهم گدايتان

ايران به زير ِ دِين ِ مدام ِ دعايتان

آماده ميكنم سر ِ خود را برايتان

چيزي به چنته نيست ولي سر مُيَسّر است

 

شعرم از اين پس است كه دلگير ميشود

برگشتِ مادري به حرم دير ميشود

يك مادري به كوچه زمينگير ميشود

وقتي پسر نگاه كند پير ميشود

از بعد كوچه شد كه پسر زار و مضطر است

 

جز مجتبي نديده كسي ماجرايِ راه

رحمي نشد به حالِ پرستويِ پا به ماه

مادر كه رفتني بشود خانه آه.. آه...

ديگر شده جواب سلام ِ علي نگاه

فهميد مرتضي كه نفسهايِ آخر است

 

تنها كتابِ عمر ِ تو هجده بهار داشت

در اين كتاب صفحه يِ آخر غبار داشت

با بودنت به خانه علي اقتدار داشت

رفتي علي دو سه تا غصه دار داشت

تنهايِ روزگار همان شير ِ خيبر است

 

رفتي و آب دادنِ اين باغ با عليست

زينب گريست گريه ي زينب براي چيست

بهر ِ حسين يك كفني بين خانه نيست

پيراهني كه دوخته اي تو برايِ كيست؟!

فكر ِ كفن شدي كه علي فكر ِ معجر است
 

تعداد بازديد : 121
یکشنبه 31 فروردین 1393 ساعت: 7:57
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف