تا میان قصه های بغض دار ،صحبت از حوالی ظهور شد صفحه صفحه ی کتاب انتظار، با سرشک ندبه ام نمور شد آسمان ابری غزل ببار، ای پیام دار روشنی بتاب زی�

تا میان قصه های بغض دار ،صحبت از حوالی ظهور شد صفحه صفحه ی کتاب انتظار، با سرشک ندبه ام نمور شد آسمان ابری غزل ببار، ای پیام دار روشنی بتاب زی�

تا میان قصه های بغض دار ،صحبت از حوالی ظهور شد صفحه صفحه ی کتاب انتظار، با سرشک ندبه ام نمور شد آسمان ابری غزل ببار، ای پیام دار روشنی بتاب زی�

تا میان قصه های بغض دار ،صحبت از حوالی ظهور شد صفحه صفحه ی کتاب انتظار، با سرشک ندبه ام نمور شد آسمان ابری غزل ببار، ای پیام دار روشنی بتاب زی�

تا میان قصه های بغض دار ،صحبت از حوالی ظهور شد صفحه صفحه ی کتاب انتظار، با سرشک ندبه ام نمور شد آسمان ابری غزل ببار، ای پیام دار روشنی بتاب زی�
تا میان قصه های بغض دار ،صحبت از حوالی ظهور شد صفحه صفحه ی کتاب انتظار، با سرشک ندبه ام نمور شد آسمان ابری غزل ببار، ای پیام دار روشنی بتاب زی�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
تا میان قصه های بغض دار ،صحبت از حوالی ظهور شد صفحه صفحه ی کتاب انتظار، با سرشک ندبه ام نمور شد آسمان ابری غزل ببار، ای پیام دار روشنی بتاب زی�

 تا میان قصه های بغض دار ،صحبت از حوالی ظهور شد
صفحه صفحه ی کتاب انتظار، با سرشک ندبه ام نمور شد
آسمان ابری غزل ببار، ای پیام دار روشنی بتاب
زیر برق دشنه ی کبود جغد، آفتاب رفته رفته کور شد
عقل سنگ جهل را به سینه زد، عشق هر چه رشته بود پنبه شد
باز هم خدایگان عقل وعشق، تکّه سنگ های بی شعور شد
سامری الهه ی فریب ساخت،  گندم آفرید و باغ سیب ساخت
روی نعش آدمی صلیب ساخت، آدم از تبار خویش دور شد
ابتدای مقدم بهاریت، انتهای عصر جاهلیت ست
پس بیا که دختران آرزو، زنده زنده از غمت به گور شد


تعداد بازديد : 231
سه شنبه 29 بهمن 1392 ساعت: 10:49
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف