آفتابید و من غبارمتان مثل گردی که بی قرارمتان اتفاقی اسیرتان نشدم روزگاری ست که دچارمتان با وجودی که این دلم، دل نیست به خدا باز دوست دارمت

آفتابید و من غبارمتان مثل گردی که بی قرارمتان اتفاقی اسیرتان نشدم روزگاری ست که دچارمتان با وجودی که این دلم، دل نیست به خدا باز دوست دارمت

آفتابید و من غبارمتان مثل گردی که بی قرارمتان اتفاقی اسیرتان نشدم روزگاری ست که دچارمتان با وجودی که این دلم، دل نیست به خدا باز دوست دارمت

آفتابید و من غبارمتان مثل گردی که بی قرارمتان اتفاقی اسیرتان نشدم روزگاری ست که دچارمتان با وجودی که این دلم، دل نیست به خدا باز دوست دارمت

آفتابید و من غبارمتان مثل گردی که بی قرارمتان اتفاقی اسیرتان نشدم روزگاری ست که دچارمتان با وجودی که این دلم، دل نیست به خدا باز دوست دارمت
آفتابید و من غبارمتان مثل گردی که بی قرارمتان اتفاقی اسیرتان نشدم روزگاری ست که دچارمتان با وجودی که این دلم، دل نیست به خدا باز دوست دارمت
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آفتابید و من غبارمتان مثل گردی که بی قرارمتان اتفاقی اسیرتان نشدم روزگاری ست که دچارمتان با وجودی که این دلم، دل نیست به خدا باز دوست دارمت

آفتابید و من غبارمتان
مثل گردی که بی قرارمتان
 
اتفاقی اسیرتان نشدم
روزگاری ست که دچارمتان
 
با وجودی که این دلم، دل نیست
به خدا باز دوست دارمتان
 
به شما سجده می کنم وقتی
روی سجاده می گذارمتان
 
ای حریران فاطمه، حتی
با پر قو نمی نگارمتان
 
کاش می شد به جای نی روی
چشم گلدانیم بکارمتان
 
بچه های محله ی بالا
به خداوند می سپارمتان

    شاعر :  علی اکبر لطیفیان


تعداد بازديد : 95
پنجشنبه 10 بهمن 1392 ساعت: 10:27
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف