تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
بد جور دل شکسته ای و گریه می کنی
از اشک چهره شسته ای و گریه می کنی
بگذار تا عبایِ تو را ما تکان دهیم
بر خاکها نشسته ای و گریه می کنی
امشب به صبح امر به فرما طلوع مکن
امشب عجیب خسته ای و گریه می کنی
خونِ جگر برای شما قوت شب شده
با ناله عهد بسته ای و گریه می کنی
زنجیرها که پشت تو را زخم کرده اند
هر روز بین دسته ای و گریه می کنی
هیات تمام شد همه رفتند و تو هنوز
یک گوشه اي نشسته ای و گریه می کنی
آبی بزن به صورت مادر،ز دست رفت
چون مادرت شکسته ای و گریه می کنی
حسن لطفی
تعداد بازديد : 147
دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت: 23:57
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب