از کودکی چنین کمرش خم نبوده است در سینه‌اش که این همه ماتم نبوده است در کودکی شکسته اگرچه دلش، ولی شمشیر و تیر و نیزه فراهم نبوده است گیرم ک

از کودکی چنین کمرش خم نبوده است در سینه‌اش که این همه ماتم نبوده است در کودکی شکسته اگرچه دلش، ولی شمشیر و تیر و نیزه فراهم نبوده است گیرم ک

از کودکی چنین کمرش خم نبوده است در سینه‌اش که این همه ماتم نبوده است در کودکی شکسته اگرچه دلش، ولی شمشیر و تیر و نیزه فراهم نبوده است گیرم ک

از کودکی چنین کمرش خم نبوده است در سینه‌اش که این همه ماتم نبوده است در کودکی شکسته اگرچه دلش، ولی شمشیر و تیر و نیزه فراهم نبوده است گیرم ک

از کودکی چنین کمرش خم نبوده است در سینه‌اش که این همه ماتم نبوده است در کودکی شکسته اگرچه دلش، ولی شمشیر و تیر و نیزه فراهم نبوده است گیرم ک
از کودکی چنین کمرش خم نبوده است در سینه‌اش که این همه ماتم نبوده است در کودکی شکسته اگرچه دلش، ولی شمشیر و تیر و نیزه فراهم نبوده است گیرم ک
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
از کودکی چنین کمرش خم نبوده است در سینه‌اش که این همه ماتم نبوده است در کودکی شکسته اگرچه دلش، ولی شمشیر و تیر و نیزه فراهم نبوده است گیرم ک

از کودکی چنین کمرش خم نبوده است

در سینه‌اش که این همه ماتم نبوده است

در کودکی شکسته اگرچه دلش، ولی

شمشیر و تیر و نیزه فراهم نبوده است

گیرم که دیده بود پدر را شکسته سر

اما سری به نیزه مجسّم نبوده است

دیدی اگر که موی سر او سفید شد

داغی شبیه داغ مُحّرم نبوده است

دیدی اگر کنار برادر ز هوش رفت                                     
صد ضربه نیزه بر بدنی کم نبوده است

یادش بخیر ناقه‌ی عریان و کعبِ نی

اطراف ناقه، ناقه‌ی مَحرم نبوده است

یادش بخیر کآمد و در قتلگاه دید

انگشت دست و حلقه‌ی ‌خاتم نبوده است

شاعر : رضا باقریان


تعداد بازديد : 95
یکشنبه 10 آذر 1392 ساعت: 19:52
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف