آئينه اش را آب كرد اشراق مانوسي آينده اش را گفت قدّيسي : كه قدّوسي پيش تجلي اش همه موساي مدهوشند اين شعله را قابل نباشد هيچ فانوسي در رفتنش ا

آئينه اش را آب كرد اشراق مانوسي آينده اش را گفت قدّيسي : كه قدّوسي پيش تجلي اش همه موساي مدهوشند اين شعله را قابل نباشد هيچ فانوسي در رفتنش ا

آئينه اش را آب كرد اشراق مانوسي آينده اش را گفت قدّيسي : كه قدّوسي پيش تجلي اش همه موساي مدهوشند اين شعله را قابل نباشد هيچ فانوسي در رفتنش ا

آئينه اش را آب كرد اشراق مانوسي آينده اش را گفت قدّيسي : كه قدّوسي پيش تجلي اش همه موساي مدهوشند اين شعله را قابل نباشد هيچ فانوسي در رفتنش ا

آئينه اش را آب كرد اشراق مانوسي آينده اش را گفت قدّيسي : كه قدّوسي پيش تجلي اش همه موساي مدهوشند اين شعله را قابل نباشد هيچ فانوسي در رفتنش ا
آئينه اش را آب كرد اشراق مانوسي آينده اش را گفت قدّيسي : كه قدّوسي پيش تجلي اش همه موساي مدهوشند اين شعله را قابل نباشد هيچ فانوسي در رفتنش ا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آئينه اش را آب كرد اشراق مانوسي آينده اش را گفت قدّيسي : كه قدّوسي پيش تجلي اش همه موساي مدهوشند اين شعله را قابل نباشد هيچ فانوسي در رفتنش ا

آئينه اش را آب كرد اشراق مانوسي

آينده اش را گفت قدّيسي : كه قدّوسي

پيش تجلي اش همه موساي مدهوشند

اين شعله را قابل نباشد هيچ فانوسي

در رفتنش امّيد برگشتن نمي بينم

پشت سرت مي گفت ظرف آب مايوسي
 

پس لرزه هاي اتفاقي سخت در راه است

دارد زمين در خواب مي بيند چه كابوسي ؟

يعقوب دارد مي دود تا گودي مقتل

آمد صداي يوسف در چاه محبوسي

از گرگها مانده به جا آثار خونيني

افتاده روي خاك ها پرهاي طاووسي

در چهره اش پيدا شد آثار شكستي سخت

چين و چروك واضحي ، خطهاي محسوسي

از هق هق اش جز قهقهه چيزي نمي بيند

دارد چه با او مي كند فرياد معكوسي ؟

لفظي كه معناي عزايش را رسا باشد

پيدا نخواهد كرد ذهن هيچ قاموسي

بايد مواظب باشي اي باد سحرگاهي

چون كه ز هم پاشيده اين جسمي كه مي بوسي

رضا جعفری


تعداد بازديد : 103
شنبه 04 آبان 1392 ساعت: 9:58
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف