تو اي آهن كه خود را آلت جور و جفا كردي نكردي هيچگه جوري كه در دشت بلا كردي ز حرف اولت اي آهن آه آمد پديد از آن كه عالم را سياه از ناله خير النسا

تو اي آهن كه خود را آلت جور و جفا كردي نكردي هيچگه جوري كه در دشت بلا كردي ز حرف اولت اي آهن آه آمد پديد از آن كه عالم را سياه از ناله خير النسا

تو اي آهن كه خود را آلت جور و جفا كردي نكردي هيچگه جوري كه در دشت بلا كردي ز حرف اولت اي آهن آه آمد پديد از آن كه عالم را سياه از ناله خير النسا

تو اي آهن كه خود را آلت جور و جفا كردي نكردي هيچگه جوري كه در دشت بلا كردي ز حرف اولت اي آهن آه آمد پديد از آن كه عالم را سياه از ناله خير النسا

تو اي آهن كه خود را آلت جور و جفا كردي نكردي هيچگه جوري كه در دشت بلا كردي ز حرف اولت اي آهن آه آمد پديد از آن كه عالم را سياه از ناله خير النسا
تو اي آهن كه خود را آلت جور و جفا كردي نكردي هيچگه جوري كه در دشت بلا كردي ز حرف اولت اي آهن آه آمد پديد از آن كه عالم را سياه از ناله خير النسا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
تو اي آهن كه خود را آلت جور و جفا كردي نكردي هيچگه جوري كه در دشت بلا كردي ز حرف اولت اي آهن آه آمد پديد از آن كه عالم را سياه از ناله خير النسا

تو اي آهن كه خود را آلت جور و جفا كردي

نكردي هيچگه جوري كه در دشت بلا كردي

ز حرف اولت اي آهن آه آمد پديد از آن

كه عالم را سياه از ناله خير النساء كردي

حروفت بانوا آمد مقابل زانكه عالم را

ز قتل بينوايان تا قيامت در نوا كردي

سوا گشتي تو تا از سنگ اي سنگين دل از جورت

بجاي اشك خون جاري ز چشم ما سوا كردي

شدي گه خنجر و در دست شمر دون نمودي جاي

به ده ضربت جدا راس حسين را از قفا كردي

گهي شمشير كين گشتي و كردي چارده جا شق

سر شاهي كه جا هر دم بدوش مصطفي كردي

گهي گشتي سنان و با سنان همدست گرديدي

دم مردن به پهلوي حسين تا سينه جا كردي

نمودي خويش را گه نعل از ضرب سم مركب

تن فرزند زهرا را بسان توتيا كردي

شدي گه پاره تيغ و شدي با ساربان همدم

جدا دست حسين از بند تو از راه جفا كردي

شدي گه تيغ و كردي قوم حق نشناس را ياري

دو دست حضرت عباس را از تن جدا كردي

گهي گشتي سلاح رزم اندر بزم شاه دين

زخون رنگين دو دست قاسم پا در خبا كردي

نمودي خويش را گاهي عمود و فرق اكبر را

بيك ضربت دو تا همچون سر شير خدا كردي

شدي گه نوك تيز و از كمان حرمله جستي

بچالاكي بحلق اصغر بي شير جا كردي

گهي زنجير گرديدي براي بازوي زينب

گهي غل گشته عابد را بصد غم مبتلا كردي

ز آهن جوديا قطع سخن كردي نميدانم

مگر ياد از سر ببريده و طشت طلا كردي

                                                          مرحوم ميرزا عبدالجواد جودي


تعداد بازديد : 111
شنبه 04 آبان 1392 ساعت: 9:49
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف