مثنوی انتظار دلم کنار تو میل سکوت دارد و بس برای درک نگاهت ، قنوت دارد و بس کنار مرحمت تو نفس نمی

مثنوی انتظار دلم کنار تو میل سکوت دارد و بس برای درک نگاهت ، قنوت دارد و بس کنار مرحمت تو نفس نمی

مثنوی انتظار دلم کنار تو میل سکوت دارد و بس برای درک نگاهت ، قنوت دارد و بس کنار مرحمت تو نفس نمی

مثنوی انتظار دلم کنار تو میل سکوت دارد و بس برای درک نگاهت ، قنوت دارد و بس کنار مرحمت تو نفس نمی

مثنوی انتظار دلم کنار تو میل سکوت دارد و بس برای درک نگاهت ، قنوت دارد و بس کنار مرحمت تو نفس نمی
مثنوی انتظار دلم کنار تو میل سکوت دارد و بس برای درک نگاهت ، قنوت دارد و بس کنار مرحمت تو نفس نمی
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مثنوی انتظار دلم کنار تو میل سکوت دارد و بس برای درک نگاهت ، قنوت دارد و بس کنار مرحمت تو نفس نمی
مثنوی انتظار

دلم کنار تو میل سکوت دارد و بس

برای درک نگاهت ، قنوت دارد و بس

کنار مرحمت تو نفس نمی خواهم

شکسته بال منم، من قفس نمی خواهم

تو دام و دانه نیانداز من خراب توام

وسالهاست که مست کمی شراب توام

برای نام تو بردن بهانه لازم نیست

سرودن غزل عاشقانه لازم نیست

همین تجلی احساس معنوی کافیست

برای نازِبرای تو مثنوی کافیست

تو بند خود نگشایی ، اسیر میمیرم

فدای تو، تو  بگویی بمیر میمیرم

به غمزه غمزه ی ابروت تیغ عریان کن

گلوی نازک ما را به تیغ مهمان کن

سرم فدای دو نعلین مرتضی پوشت

فدای رد همان کیسه بر سر دوشت

کسی نگفته که از ما خبر نداری تو

عدو کنایه به من زد: پدر نداری تو؟

بگویم اینکه پدر دارم و ندارم من؟

و سالهاست که سر در گم بهارم من

بگویم اینکه کدامین سحر تو می آیی؟

وباز مثل پدرها ز در تو می آیی؟

من از تمام پسرهات بدترم ، باشد!

گذشت آب گناهانم از سرم ، باشد!

بیا بزن پسرت را فدای سیلی تو!

فدای چشم  زاشکت همیشه نیلی تو

ببخش واژه سیلی خودش پرید وسط

دوباره حرف کبودی خودش کشید وسط

تو را به جان کبودی کوچه ها برگرد

عزیز فاطمه، آقا،امام ما، برگرد!

بیا که خصم ببیند که بی پدر خودش است!

و باغ خشک و بدون بر و ثمر خودش است

بیا که کعبه برایت غزل غزل بشود

دوباره کام دو عالم پر از عسل بشود

بیا دوباره زمستی به ماسوا بزنیم

سری به همره تو تا به کربلا بزنیم

بیا حرم برویم و جدا تو روضه بخوان

به زیر قبه و پائین پا تو روضه بخوان

بیا که تا به مدینه کمی صفا برود

گدا کنار شما مشهد الرضا برود

بیا و صحن و سرایی جدید برپا کن

برای مضجع زهرا حرم مهیا کن

بگو که فرشچیان طرح آن حرم بزند

ضریح مادر ما را ملک قلم بزند

ضریح فاطمه باید ظریفتر باشد

و ساقه ی گل طرحش نحیفتر باشد

و شیش گوش ضریحش بنا بگردد تا

به زیر پاش بخوانیم شعر محسن را

خلاصه حضرت اربابِ مهربان برگرد

فدای چشم تو آقای روضه خوان برگرد

محمد علی رضاپور


تعداد بازديد : 137
جمعه 25 مرداد 1392 ساعت: 11:50
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف