تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
اینجا که شعر در کف نامردمان رهاست
موعود من ،صدای تو عاشق ترین صداست
این جغدهای خفته که آواز شومشان
در ژرفنای تیره و خاموش شب رهاست
باور نمیکنند که چشمان روشنت
دیریست قبله گاه تمام ستاره هاست
من میشناسمت دل غمگین و خسته ات
با درد ، با غرور ترک خورده آشناست
آری ، تو آن درخت کریمی که دستهات
دیری است که آشیانۀ گرم پرنده هاست
آخر چگونه در گذر بادهای تند
ایستاده ای که قامت سبز تو تا خداست
من از هجوم دشنه شب زخم خورده ام
پس مرهم نگاه اهورایی ات کجاست
انسیه موسویان
تعداد بازديد : 155
جمعه 11 مرداد 1392 ساعت: 23:51
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب