اشعار شهادت امیرالمومنین علی (ع) - شب نوزدهم ماه رمضان - لطیفیان بالِ ریخته از سر شانه ی در حال ن

اشعار شهادت امیرالمومنین علی (ع) - شب نوزدهم ماه رمضان - لطیفیان بالِ ریخته از سر شانه ی در حال ن

اشعار شهادت امیرالمومنین علی (ع) - شب نوزدهم ماه رمضان - لطیفیان بالِ ریخته از سر شانه ی در حال ن

اشعار شهادت امیرالمومنین علی (ع) - شب نوزدهم ماه رمضان - لطیفیان بالِ ریخته از سر شانه ی در حال ن

اشعار شهادت امیرالمومنین علی (ع) - شب نوزدهم ماه رمضان - لطیفیان بالِ ریخته از سر شانه ی در حال ن
اشعار شهادت امیرالمومنین علی (ع) - شب نوزدهم ماه رمضان - لطیفیان بالِ ریخته از سر شانه ی در حال ن
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار شهادت امیرالمومنین علی (ع) - شب نوزدهم ماه رمضان - لطیفیان بالِ ریخته از سر شانه ی در حال ن

بالِ ریخته

از سر شانه ی در حال نماز سحرش
چقدر بال ملک ریخته تا دور و برش

او بزرگ است و در این خاک نمی گیرد جا
آسمان است و رسیده است زمان سفرش

همه ی شصت و سه سالش به غریبی طی شد
می رود تا که خدایش نکند بیشترش

یاد شرمندگی از فاطمه می اندازد
بخداوند قسم دیدن چشمان ترش

ایستاده است کسی پشت در خانه ی او
جبرئیل آمده انگار به مسجد ببرش

سحر نوزدهم خانه ی دختر برود
آنکه دلسوز ترین است برای پدرش

دخترش نیز یقین داشت شب آخر اوست
کاسه ی آب نپاشید اگر پشت سرش

همه مبهوت و همه محو نمازش بودند
کاش این منبر و محراب نمی زد نظرش

این طرف دست توسل به عبایش که بمان
آن طرف حضرت صدیقه بود منتظرش

علی اکبر لطیفیان


تعداد بازديد : 367
چهارشنبه 09 مرداد 1392 ساعت: 20:08
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف