ازبس که گرم گشته سرمن به وامها دیگر نمی رسد به دلم آن پیامها آنقدر از خدای خودم دور گشته ام حتی دگر

ازبس که گرم گشته سرمن به وامها دیگر نمی رسد به دلم آن پیامها آنقدر از خدای خودم دور گشته ام حتی دگر

ازبس که گرم گشته سرمن به وامها دیگر نمی رسد به دلم آن پیامها آنقدر از خدای خودم دور گشته ام حتی دگر

ازبس که گرم گشته سرمن به وامها دیگر نمی رسد به دلم آن پیامها آنقدر از خدای خودم دور گشته ام حتی دگر

ازبس که گرم گشته سرمن به وامها دیگر نمی رسد به دلم آن پیامها آنقدر از خدای خودم دور گشته ام حتی دگر
ازبس که گرم گشته سرمن به وامها دیگر نمی رسد به دلم آن پیامها آنقدر از خدای خودم دور گشته ام حتی دگر
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ازبس که گرم گشته سرمن به وامها دیگر نمی رسد به دلم آن پیامها آنقدر از خدای خودم دور گشته ام حتی دگر

ازبس که گرم گشته سرمن به وامها
دیگر نمی رسد به دلم آن پیامها
آنقدر از خدای خودم دور گشته ام
حتی دگر غریبه شدم با امامها
یادش بخیر ، هیئت و شور و..... ولی چه زود
چادر زدم به بادیه بی مرامها
گویا دلم به قهر خدا می شود دچار
وقتی که بی تفاوتم به حلال و حرامها
می شد شنید عطر حضور تو را ولی
ای وای من که گمشده است آن مشامها
باید که حمد خرج دل مرده ام کنم
شاید شفای او دهدش این کلامها
بعداز شفا دوباره مرا حال اگر دهد
باید شوم ز سلسله ی با دوامها

التماس دعا

 

غلامحسین شیری


تعداد بازديد : 95
چهارشنبه 09 مرداد 1392 ساعت: 19:46
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف