ديگر عالم سياه و تاريك است شده نور خدا دگر خاموش تو هم اي آفتاب عالم تاب در فراق علي سياه بپوش *

ديگر عالم سياه و تاريك است شده نور خدا دگر خاموش تو هم اي آفتاب عالم تاب در فراق علي سياه بپوش *

ديگر عالم سياه و تاريك است شده نور خدا دگر خاموش تو هم اي آفتاب عالم تاب در فراق علي سياه بپوش *

ديگر عالم سياه و تاريك است شده نور خدا دگر خاموش تو هم اي آفتاب عالم تاب در فراق علي سياه بپوش *

ديگر عالم سياه و تاريك است شده نور خدا دگر خاموش تو هم اي آفتاب عالم تاب در فراق علي سياه بپوش *
ديگر عالم سياه و تاريك است شده نور خدا دگر خاموش تو هم اي آفتاب عالم تاب در فراق علي سياه بپوش *
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ديگر عالم سياه و تاريك است شده نور خدا دگر خاموش تو هم اي آفتاب عالم تاب در فراق علي سياه بپوش *

ديگر عالم سياه و تاريك است

شده نور خدا دگر خاموش

تو هم اي آفتاب عالم تاب

در فراق علي سياه بپوش

***

مرتضي ميرود وليكن حيف

خار در چشم و استخوان به گلوست

مرگ زهرا و ماجراي فدك

به پيمبر قسم كه قاتل اوست

***

اي يتيمان شهر كوفه دگر

كيسه بر دوش عشق مولا رفت

نه يتيمان كوفه بي پدر گشتند

پدر مهربان دنيا رفت

***

لعن و نفرين بر اين جماعت پست

مردم دين فروش و درمانده

فرق حق شد دوتا همه گفتند

مگر آقا نماز ميخوانده

***

مردم كوفه يادتان باشد

يادِ آن روز ، روز ِ پُر باران

همه ي شهر با علي گفتيد

ميكنيم اين محبتت جبران

***

تا حسين ِ علي به كوفه رسيد

همه ي شهر عهد بشكستند

يا علي در ازاي آن همه لطف

آب بر روي كاروان بستند

***

آن يتيمي كه دست رحمت تو

بر سرش بود مثل دست پدر

واي من از چه روست ميريزند

بر سر ِ زينبِ تو خاكستر

***

تا كه ناموس حق به كوفه رسيد

دور محمل به روي ني سرها

از تماشاي مردم بي دين

گره زد دخترت به معجرها

شاعر: ؟؟؟

برگرفته از من غلام قمرم

 


تعداد بازديد : 59
سه شنبه 08 مرداد 1392 ساعت: 1:51
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف