در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید در کف شمر ستم

در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید در کف شمر ستم

در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید در کف شمر ستم

در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید در کف شمر ستم

در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید در کف شمر ستم
در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید در کف شمر ستم
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید در کف شمر ستم

در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید

در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید

در کف شمر ستم پیشه خنجری دیدم خون می گرید

در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید

در کنار خیمه ای سوزان عابدین تنها به سر می زد

در جوار مقتلی خونین حضرت زهرا به سر می زد

در میان کشته ها حیران زینب کبری به سر می زد

وا حسینا هر زمان می گفت مادری دیدم خون می گرید

در زوال ظهر عاشورا خواهری دیدم خون می گرید

دیده ی دل را مجسم شد در برابر قتلگاهی بود

کودکانی تشنه و غمگین کربلا بود خیمه گاهی بود

کشته ها افتاده در صحرا آن طرف خیل سپاهی بود

آسمان گردیده طوفانی دختری دیدم خون می گرید

در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید

عاشقی بود در سجود خون زمزمه ذکر خدا می کرد

جان خود را اندر آن وادی در ره جانان فدا می کرد

ظالمی با خنجری بران از قفا رأسش جدا می کرد

ناگهان در دست آن ظالم یک سری دیدم خون می گرید

در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید

همچو گل پرپر بدن هایی خفته در صحرای سوزان بود

زیر نور و تابش خورشید پایمال سم اسبان بود

غوطه ور در لجه ای از خون جسم سالار شهیدان بود

تیرباران پیکری بر خاک بستری دیدم خون می گرید

در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید

در کنار علقمه بی دست جسم سقا و علمداری

نی ز آب و نی از آن پرچم مانده بود بر جای آثاری

دیده از تیر ستم بسته پیکر از خون گشته گلناری

سر گرفته بین زانوها افسری دیدم خون می گرید

در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید

اندر آن صحرای تفتیده در هیاهو لشکر اعدا

اوفتاده لرزه بر قلب عرش و فرش و جمله ما فیها

بر لب گودال خون آلود سینه می زد حضرت زهرا

مادری در آخرین دیدار زائری دیدم خون می گرید

در زوال ظهر عاشورا مادری دیدم خون می گرید

شاعر: حاج حبیب الله معلمی

 

با تشکر از آقای ابوعمار بخاطر ارسال این شعر


تعداد بازديد : 4175
یکشنبه 23 تیر 1392 ساعت: 19:24
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف