هر کسی چیزی مهیّا می کند عقده ها را از دلش وا می کند بغض مولا چشمشان را بسته است کینه ها دارد چه

هر کسی چیزی مهیّا می کند عقده ها را از دلش وا می کند بغض مولا چشمشان را بسته است کینه ها دارد چه

هر کسی چیزی مهیّا می کند عقده ها را از دلش وا می کند بغض مولا چشمشان را بسته است کینه ها دارد چه

هر کسی چیزی مهیّا می کند عقده ها را از دلش وا می کند بغض مولا چشمشان را بسته است کینه ها دارد چه

هر کسی چیزی مهیّا می کند عقده ها را از دلش وا می کند بغض مولا چشمشان را بسته است کینه ها دارد چه
هر کسی چیزی مهیّا می کند عقده ها را از دلش وا می کند بغض مولا چشمشان را بسته است کینه ها دارد چه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
هر کسی چیزی مهیّا می کند عقده ها را از دلش وا می کند بغض مولا چشمشان را بسته است کینه ها دارد چه
هر کسی چیزی مهیّا می کند

عقده ها را از دلش وا می کند


بغض مولا چشمشان را بسته است

کینه ها دارد چه غوغا می کند


هر کسی با نیزه می آید جلو

نیزه اش را در تنت جا می کند


زخم های بی حساب پیکرت

پیکرت را چون معمّا می کند


تا شنیدم ضربه بر پهلوت خورد

گفتم این غم کار خود را می کند


روی سینه گر نشیند وای من

زخم های تو دهن وا می کند


آه این تصویر را از روی تل

زینبت دارد تماشا می کند


دختری دارد میان خیمه ها

معجری دیگر تمنّا می کند

شاعر: وحيد محمدي

تعداد بازديد : 141
پنجشنبه 20 تیر 1392 ساعت: 9:56
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف