یک گوشه حیاط طبرسی نشسته ام بی ذکر حق و یاهویم اینجا نمیشود زل میزنم به گنبد و هی پارس میکنم آقا

یک گوشه حیاط طبرسی نشسته ام بی ذکر حق و یاهویم اینجا نمیشود زل میزنم به گنبد و هی پارس میکنم آقا

یک گوشه حیاط طبرسی نشسته ام بی ذکر حق و یاهویم اینجا نمیشود زل میزنم به گنبد و هی پارس میکنم آقا

یک گوشه حیاط طبرسی نشسته ام بی ذکر حق و یاهویم اینجا نمیشود زل میزنم به گنبد و هی پارس میکنم آقا

یک گوشه حیاط طبرسی نشسته ام بی ذکر حق و یاهویم اینجا نمیشود زل میزنم به گنبد و هی پارس میکنم آقا
یک گوشه حیاط طبرسی نشسته ام بی ذکر حق و یاهویم اینجا نمیشود زل میزنم به گنبد و هی پارس میکنم آقا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
یک گوشه حیاط طبرسی نشسته ام بی ذکر حق و یاهویم اینجا نمیشود زل میزنم به گنبد و هی پارس میکنم آقا
یک گوشه حیاط طبرسی نشسته ام

بی ذکر حق و یاهویم اینجا نمیشود

زل میزنم به گنبد و هی پارس میکنم

آقا مگر که ضامن سگها نمیشود

من کلب آستان توام یا علی مدد *

این جمله جز به درگهتان جا نمیشود

هر شب کبوترانه فقط پرسه میزنم

اینجا بدون روضه مصفا نمیشود

هر صحن و،حوض و،جوشش فواره های آب

بی ذکر مشک پاره سقا نمیشود

ای چرم پاره پاره قرارت کجاست مشک

حیسیتم ...بدون تو اصلا... نمیشود

یک جرعه محض خاطر شش ماهه حفظ کن

بی معرفت مقابل مولا نمشود

من دست خالی و همه خیمه منتظر

این تن بدون ابرو بر پا...نمیشود

آقا حکایت از تو و صحنت کجا کشید

این دل بدون گریه که شیدا نمیشود

گنبد طلا و گنبد سلطان کربلا

گویا که زخم کهنه مداوا نمیشود
شاعر: مهدي مومني


تعداد بازديد : 169
چهارشنبه 19 تیر 1392 ساعت: 4:34
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف