باور نمی کنم که مرا هم خریده ای آخر مگر ز عبد فراری چه دیده ای لایق نبوده ام بنشینم کنار تو با لط

باور نمی کنم که مرا هم خریده ای آخر مگر ز عبد فراری چه دیده ای لایق نبوده ام بنشینم کنار تو با لط

باور نمی کنم که مرا هم خریده ای آخر مگر ز عبد فراری چه دیده ای لایق نبوده ام بنشینم کنار تو با لط

باور نمی کنم که مرا هم خریده ای آخر مگر ز عبد فراری چه دیده ای لایق نبوده ام بنشینم کنار تو با لط

باور نمی کنم که مرا هم خریده ای آخر مگر ز عبد فراری چه دیده ای لایق نبوده ام بنشینم کنار تو با لط
باور نمی کنم که مرا هم خریده ای آخر مگر ز عبد فراری چه دیده ای لایق نبوده ام بنشینم کنار تو با لط
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
باور نمی کنم که مرا هم خریده ای آخر مگر ز عبد فراری چه دیده ای لایق نبوده ام بنشینم کنار تو با لط
باور نمی کنم که مرا هم خریده ای

آخر مگر ز عبد فراری چه دیده ای

لایق نبوده ام بنشینم کنار تو

با لطف خود مرا به حضورت کشیده ای

هرگز به روی من نزدی عبد عاصی ام

اصلاً نگفته ای که تو پرده دریده ای

با این همه گناه و خطایی که داشتم

هرگز ندیده ام ز گدایت بُریده ای

گفتم دگر ز چشم تو افتادم ای خدا

امّا هنوز در بر من آرمیده ای

من بی توجّهی به تو کردم ولی مُدام

ناز مرا به خاطر زهرا کشیده ای

ماه مبارک است و دلم شد سرای تو

از روح خود دوباره به جسمم دمیده ای

شرم از عذاب نوکر زهرا نموده ای

گفتی بیا که نوکر قامت خمیده ای

وقتی میان کوچه زمین خورد مادرم

آنجا صدای ناله ی او را شنیده ای

 

شاعر: محمد فردوسی

تعداد بازديد : 287
چهارشنبه 19 تیر 1392 ساعت: 4:30
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف