حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه من آن فرشته ام که به دنیا نشسته ام حورایم و به دامن تقوا نشسته ام من

حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه من آن فرشته ام که به دنیا نشسته ام حورایم و به دامن تقوا نشسته ام من

حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه من آن فرشته ام که به دنیا نشسته ام حورایم و به دامن تقوا نشسته ام من

حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه من آن فرشته ام که به دنیا نشسته ام حورایم و به دامن تقوا نشسته ام من

حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه من آن فرشته ام که به دنیا نشسته ام حورایم و به دامن تقوا نشسته ام من
حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه من آن فرشته ام که به دنیا نشسته ام حورایم و به دامن تقوا نشسته ام من
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه من آن فرشته ام که به دنیا نشسته ام حورایم و به دامن تقوا نشسته ام من

حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه

 

من آن فرشته ام که به دنیا نشسته ام

حورایم و به دامن تقوا نشسته ام

من چشمه ام جدا شده از کوثر بهشت

طوبایم و به گلشن طاها نشسته ام

عطر ولایتم من و پیچیده در فضا

نور محبتم که به دل ها نشسته ام

من زینبم که مظهر صبر و شهامتم

وز مَکرمت به طارم اعلی نشسته ام

نور علی و فاطمه در جان من دمید

چون در کنار حیدر و زهرا نشسته ام

ایمان آن دو را به وراثت گرفته ام

ایثار آن دو را به تماشا نشسته ام

من دیده ام کلاس دبستان وحی را

در پای درس خواجه اَسراء نشسته ام

دارم نشان زَیْن ابیها من از پدر

چون در حریم امّ ابیها نشسته ام

من تربیت به دامن زهرا گرفته ام

در بزم اُنس عصمت کبری نشسته ام

بابم علی چو نقطه بسم الله است و من

چون کسره پای نقطه آن با نشسته ام

سنگینی رسالت خون ها سبب شده است

من در نماز شب اگر از پا نشسته ام

از بس که داغ بر جگر من نشسته است

آتش به جان چو لاله صحرا نشسته ام

با این مقام، آن همه دیدم ستم ز دَهر

کز بار غم شکسته و از پا نشسته ام

در چار سالگی غم چهل ساله ام رسید

تا در فراق سیّد بطحا نشسته ام

من دیده ام شهادت مادر به چشم خود

در سوگ آن حبیبه یکتا نشسته ام

رُخسار غرقِ خون علی دیده ام، دریغ

آن دخترم که در غم بابا نشسته ام

داغ حسن شراره غم زد به جان من

در مرگِ آن امام به غوغا نشسته ام

در انقلاب سرخ حسینی به یاریش

بر باره اسارت و غم ها نشسته ام

برخاستم پای به هر جا که او بخواست

و آن جا که او نشست من آن جا نشسته ام

یا از غم شهادت عباس سوختم

یا در عزای زاده لیلا نشسته ام

از پای در نیامدم از هر بلا، ولی

پیش سر حسین من از پا نشسته ام

آمد سویم «مؤید» و می گفت عمه جان

بر درگهت برای تمنّا نشسته ام

 

تعداد بازديد : 93
یکشنبه 05 خرداد 1392 ساعت: 14:31
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف