حضرت مسلم ع

حضرت مسلم ع

حضرت مسلم ع

حضرت مسلم ع

حضرت مسلم ع
حضرت مسلم ع
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت مسلم ع

سعید توفیقی

مسلم بن عقیل(ع)

 

مسلم اسیر زلف کمند شما بوَد

در بند کوفه نه! که به بند شما بوَد

این خسته جانِ بی رمق کوچه گردِ شهر

دل خوش به یک بگو و بخند شما بوَد

 دارم امیـــد کز افــق کوفــه مغربم

در ســایه سار قــدّ بلنــد شمــا بوَد

 گفتم بیا بیا، عجلــه کن به آمــدن

دل شوره ام ز شور روند شما بوَد

اصلاً بیا، نیا نه به وسع دهان ماست

ما تابعیم هر چه پسند شما بوَد

اما، اگر، اگر چه مرا ذکر هر شب است

جای حسین ذکر لبم، شور زینب است

گر چه تنم اسیر هزاران جراحت است

درد دل شکسته ی من بی نهایت است

هر چند سنگ کینه سرم را شکسته است

ممنونم از خدا سر ساقی سلامت است

گفتــم به باد تا که به زلفت خبر دهــد

این شهرِ بی ستاره نه جای اقامت است

هر دست و پنجه ای که گلوی مرا فشرد

خط بدون فاصله ی دست بیعت است

تغییر کوفه امر محــالی است ای عــزیز

کوفی هنوز هم به خدا بی مروت است

گرمی دست بیعتشان زود سرد شد

یعنی پسر عموی شما کوچه گرد شد

گر پا نهی به مرکز حیله چه می شود

تکلیف بانوان جلیله چه می شود؟

بادی نمی وزد که خبر دارتان کنــم

ای ربّ چاره ساز وسیله چه می شود؟

آه از جگر کشیدم و گفتم به ناله وای

ای مسلم عقیل، عقیله چه می شود؟

دردی شبیه مصرع بعدی کشنده نیست

ششماهه ی عروس قبیله چه می شود؟

آقا ببخش هر غزلم صد قصیده داشت

یادم نبود قافله ات نو رسیده داشت !


تعداد بازديد : 215
جمعه 25 آذر 1390 ساعت: 12:30
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف