بانو سلام می کنم اینجا خوش آمدی از خاک سمت عالم بالا خوش آمدی ای تشنه بهشت به دریا خوش آمدی م

بانو سلام می کنم اینجا خوش آمدی از خاک سمت عالم بالا خوش آمدی ای تشنه بهشت به دریا خوش آمدی م

بانو سلام می کنم اینجا خوش آمدی از خاک سمت عالم بالا خوش آمدی ای تشنه بهشت به دریا خوش آمدی م

بانو سلام می کنم اینجا خوش آمدی از خاک سمت عالم بالا خوش آمدی ای تشنه بهشت به دریا خوش آمدی م

بانو سلام می کنم اینجا خوش آمدی از خاک سمت عالم بالا خوش آمدی ای تشنه بهشت به دریا خوش آمدی م
بانو سلام می کنم اینجا خوش آمدی از خاک سمت عالم بالا خوش آمدی ای تشنه بهشت به دریا خوش آمدی م
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بانو سلام می کنم اینجا خوش آمدی از خاک سمت عالم بالا خوش آمدی ای تشنه بهشت به دریا خوش آمدی م

 

بانو سلام می کنم اینجا خوش آمدی

از خاک سمت عالم بالا خوش آمدی

ای تشنه بهشت به دریا خوش آمدی

 من زینبم به خانه مولا خوش آمدی

 

پیداست در نگات که با نیت آمدی

 اینجا به نیت کمک و خدمت آمدی

 

باغ بهشت باغچه ای در سرای ماست

جای گلیم عرش خدا زیر پای ماست

رزق تمام شهر فقط از دعای ماست

خلق تمام عالم وآدم برای ماست

 

این خانه بهشتی زهرا و حیدر است

اینجا محل وحی شدن بر پیمبر است

 

این خانه را به غیر صفا پر نمی کند

دل را به غیر عشق خدا پر نمی کند

سجاده را به غیر دعا پر نمی کند

هر کس که جای فاطمه را پر نمی کند

 

از بعد مادرم پدر خاک،بوتراب

کرده تو را به همسری خویش انتخاب

 

گفته پدر که روی به سوی خدا کنیم

ما مثل مادر اهل زمین را دعا کنیم

با اسم فاطمه همه رفع بلا کنیم

زین پس تو را به واژه مادر صدا کنیم

 

تو آمدی که فاطمه را یاوری کنی

در حق ما شکسته دلان مادری کنی

 

قطعاً شنیده ای که پر مادرم شکست

شاخه به شاخه برگ وبر مادرم شکست

در کنده شد زجا و سر مادرم شکست

از ظلم و کینه هاکمر مادرم شکست

 

از آن به بعد بود پرش درد می گرفت

می خواست پا شودکمرش درد می گرفت

 

اما نترس شعله به این در نمی زنند

دیگر به خانه سرزده ها سر نمی زنند

سیلی به روی فاطمه دیگر نمی زنند

هر گز تو را مقابل حیدر نمی زنند

 

اینجا که آمدی به همه نورعین باش

فکر مرانکن تو به فکر حسین باش

 

اینجا هنوز هم پرِ عطر کوثر است

چشم حسن برادر من خیره بر در است

اشک حسین روز وشب از داغ مادر است

این حرف آخری زبقیه مهم تر است

 

پیش حسین دست به پهلوی خود مگیر

یا که به حق فاطمه بازوی خود مگیر

 

در آن شبی که بارسفر بست مادرم

من را صدا زد و نفسی گفت: دخترم

جان تو و حسین،گل سرخ بی سرم

من مانده بودم و غم و درد برادرم

 

از آن به بعد مادر این سرجدا شدم

کم کم فراهم سفر کربلا شدم

 

حرف از کسی شد آنکه به ما یار می شود

در این مسیر مونس و غمخوار می شود

در کربلا هر آینه کرار می شود

می آید و به لشگر علمدار می شود

 

تو آمدی که ماه شب تار ماشوی

مادر برای میر و علمدار ماشوی

 

حتما به او بگو غم این نور عین را

از داغ مادرم همه دم شور و شین را

غمهای مانده بر جگر عالمین را

اسرار عشق و واژه ذخر الحسین را

 

حتماَ به او بگو که امید برادر است

مشکی به او بده و بگو آب آور است

 

حتماَ بگو قضیه آن مشک پاره را

حتماَ بگو قضیه آن شیر خواره را

افتادن بدون پر آن سواره را

سیلی زدن به صورت ماه و ستاره را

 

حتماَ بگو که علقمه چشم انتظار اوست

حتماَ بگو که مادرم آنجا کنار اوست

 

مهدی نظری


تعداد بازديد : 255
چهارشنبه 04 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:06
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف