تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
می رسد تا ببرد گَردِ پریشانی را
به افق ها بدمد لذت حیرانی را
خبر ماندن عطرش به پر و بال نسیم
سر بازار کشد یوسف کنعانی را
طور در سینهء خود حضرت موسی را دید
بر قدمهاش نهاده لب پیشانی را
جبرییل آمده تا با نفَسش پر بزند
در بهاری که بَرَد سوزِ زمستانی را
آمده اهرمنان را به اسارت بکشد
دست انسان بدهد مُهرِ سلیمانی را
مکه با دیدن چشمان محمد دانست
باید آغاز کند صبح مسلمانی را
تعداد بازديد : 201
چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت: 22:47
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب