ای کاش بودی نازنین وقتی که بیخود می شدم از درد! هر لحظه می خواندم تو را، پردیس من! از این سفر برگر

ای کاش بودی نازنین وقتی که بیخود می شدم از درد! هر لحظه می خواندم تو را، پردیس من! از این سفر برگر

ای کاش بودی نازنین وقتی که بیخود می شدم از درد! هر لحظه می خواندم تو را، پردیس من! از این سفر برگر

ای کاش بودی نازنین وقتی که بیخود می شدم از درد! هر لحظه می خواندم تو را، پردیس من! از این سفر برگر

ای کاش بودی نازنین وقتی که بیخود می شدم از درد! هر لحظه می خواندم تو را، پردیس من! از این سفر برگر
ای کاش بودی نازنین وقتی که بیخود می شدم از درد! هر لحظه می خواندم تو را، پردیس من! از این سفر برگر
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ای کاش بودی نازنین وقتی که بیخود می شدم از درد! هر لحظه می خواندم تو را، پردیس من! از این سفر برگر

ای کاش بودی نازنین وقتی که بیخود می شدم از درد!

هر لحظه می خواندم تو را، پردیس من! از این سفر برگرد!

همچون تبسم بر لب جوبار دل بودم سحرگاهان

پاییز تلخ دوری ات بر سینه ام پاشیده مرگی سرد

جانم چکید از چشم این ابری که می چرخد در این وادی

آواز رنجورم ندارد همدمی جز بغض یک شبگرد

پیدا و پنهان همین یک لحظه از بودن، همین مرداب

شد تلخکامی در نهفت جان این مردان صد آورد

ای کاش بودی تا ببینی بعد از این ده قرن پاییزی

این آسمان خسته هم از درد چشمان زمین تب کرد

در ساحل امن تو بودن آرزویی دیر و گلرنگ است

دریا ندا سر داده دیدار تو را، ای نازنین! برگرد


تعداد بازديد : 121
چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت: 22:33
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف