آقاي من شرمنده ام چون رو سياهم اما بدان كه توبه كردم سر به راهم مثل كبوتر مي رسم از راه خسته در ب

آقاي من شرمنده ام چون رو سياهم اما بدان كه توبه كردم سر به راهم مثل كبوتر مي رسم از راه خسته در ب

آقاي من شرمنده ام چون رو سياهم اما بدان كه توبه كردم سر به راهم مثل كبوتر مي رسم از راه خسته در ب

آقاي من شرمنده ام چون رو سياهم اما بدان كه توبه كردم سر به راهم مثل كبوتر مي رسم از راه خسته در ب

آقاي من شرمنده ام چون رو سياهم اما بدان كه توبه كردم سر به راهم مثل كبوتر مي رسم از راه خسته در ب
آقاي من شرمنده ام چون رو سياهم اما بدان كه توبه كردم سر به راهم مثل كبوتر مي رسم از راه خسته در ب
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آقاي من شرمنده ام چون رو سياهم اما بدان كه توبه كردم سر به راهم مثل كبوتر مي رسم از راه خسته در ب


آقاي من شرمنده ام چون رو سياهم
اما بدان كه توبه كردم سر به راهم
 
مثل كبوتر مي رسم از راه خسته
در بين اين ديوارها بي سرپناهم
 
هر روز آهن رخنه در اين شهر دارد
از اين فلز يخ بسته در اين سينه آهم
 
تو آفتابي شهر گرما از تو دارد
چون كهربايي پيش پايت مثل كاهم
 
اين قفل ها از بند بندم مي شود باز
آقا فقط محتاج تنها يك نگاهم
 
من خاك پايت مي شوم مانند موري
اي حضرت شمس الشموس اي پادشاهم
 
 
مجتبي اصغري فرزقي (كيان)-مشهد


تعداد بازديد : 245
چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت: 6:51
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف