تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
![]()
|
انگار دوباره كربلا مي ديدم
يك قطعه بهشت تا خدا مي ديدم
لب تشنه...، ولي هنوز قرآن مي خواند
خورشيد كه روي نيزه ها مي ديدم
*
زني ز خيمه دوان بود و ...، آه مي كشتند
ميان آن همه! ... در قتلگاه مي كشتند
هنوز وقت غروب آسمان در اين فكر است
تو را براي كدامين گناه مي كشتند !
*
او تشنه لب و...، كنار نهري كه شما...
افتاده به دست ظلم و قهري كه شما...
بايـد بـرود بخـواند اين بار خــدا
يك فاتحه بر مزار شهري كه شما...!
تعداد بازديد : 165
دوشنبه 12 فروردین 1392 ساعت: 1:10
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب