تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
![]()
|
ز قعر گودی مقتل به عرش تابیدی
رضا شدی به رضای خدا و خندیدی
عزیز من چه لباسی ست بر تنت کردی؟
به جای گل پر نیزه است این که پوشیدی
سرت که رفت تنت ماند و نعل این اسبان
کبود مثل شبی، چون جدا ز خورشیدی
شدی تجلی حق و حکایت موسی
خدا به جسم تو تابید و بعد پاشیدی
زمین کِنِس شد و یک قطره هم نزد بالا
چقدر پا به زمین زیر تیغ کوبیدی!
تمام دشت تنش را به جسم تو مالید
به دستِ نعل، خودت را به دشت بخشیدی
***
و تیغ هم ادبش کار دستمان داده
مصیبتی شده این حنجری که بوسیدی!
داوودرحيمى
تعداد بازديد : 165
چهارشنبه 07 فروردین 1392 ساعت: 6:10
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب