![]()
|
اَلسَّلامُ عَلَی الشَیبِ الخَضیب
غروب کربلا شد و ...
جور و ستم روا شد و...
دور و بر سه ، سه ونیم
قیامتی به پا شد و...
بـعدِ تمـامِ شُــهدا
نوبت شاه ما شد و...
وقـت نزول آیه ی
مصیبت و بلا شد و...
تمـامی سپـاه کـفر
دوباره هم صدا شد و...
خدا خدای نیزه و...
خنجرو دشنه ها شد و...
بـرای نـیزه دارها
حرمله رهنما شد و...
سـنگ روانه ی سرِ
عزیز مصطفی شد و...
به سوی قلب مضطری
سه شعبه ای رها شد و...
دهان خشک بسته ای
به زور نیزه وا شد و...
عدو رسید و چکمه ای
به روی سینه جا شد و...
دست به موی سر رسید
شمر چه بی حیا شد و...
دیـد ولـی نمی بُرَد
ز روی سینه پا شد و...
با لگدی به گُرده اش...
سوار بر قفا شد و...
یکی دوضربه هم که نه
وای خدا خدا شد و...
به ضربه ی دوازدهم
سر از بدن جدا شد و...
به خون پاک حنجرش
محاسنش حنا شد و...
وَ پیش روی خواهرش
سرش به نیزه ها شد و...
کـفن نبـود کـربـلا
صحبت بوریا شد و...
پیرهنش به جای خود
تنش چو نخ نما شد و...
به دست شوم گرگ ها
دوباره جابجا شد و...
پـس از قتـال نوبت
خیام نینوا شد و...
ظلم وجفا ز حد گذشت
غرور خواهرش شكست
تعداد بازديد : 861
شنبه 26 اسفند 1391 ساعت: 7:33
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)