يا عقيلة العرب آوَرد میانِ شهر زینب حیدرش را آن خطبه های قاطع و شور آورش را با هیبتِ زهرای

يا عقيلة العرب آوَرد میانِ شهر زینب حیدرش را آن خطبه های قاطع و شور آورش را با هیبتِ زهرای

يا عقيلة العرب آوَرد میانِ شهر زینب حیدرش را آن خطبه های قاطع و شور آورش را با هیبتِ زهرای

يا عقيلة العرب آوَرد میانِ شهر زینب حیدرش را آن خطبه های قاطع و شور آورش را با هیبتِ زهرای

يا عقيلة العرب آوَرد میانِ شهر زینب حیدرش را آن خطبه های قاطع و شور آورش را با هیبتِ زهرای
يا عقيلة العرب آوَرد میانِ شهر زینب حیدرش را آن خطبه های قاطع و شور آورش را با هیبتِ زهرای
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
يا عقيلة العرب آوَرد میانِ شهر زینب حیدرش را آن خطبه های قاطع و شور آورش را با هیبتِ زهرای

يا عقيلة العرب

 

آوَرد میانِ شهر زینب حیدرش را

آن خطبه های قاطع و شور آورش را

 

با هیبتِ زهرایی خود این عقیله

آوَرد در کوفه سپاه و لشگرش را

 

 

(ادامه ي شعر در ادامه ي مطلب...)

 

آوَرد مریم های در بندِ اسارت

آوَرد گل های شهیدِ پرپرش را

 

از هر طرف سنگ است می آید به سویش

سنگ است می آید که بشکاند سَرَش را

 

گاهی به سمت او، گاهی سویِ نیزه

سنگ است باید بشکند بال و پرش را

 

اینجا علی در قامتِ زینب رسیده

تا که سپر باشد سَر ِ پیغمبرش را

 

حُجب و حیایش کامل است این شیرزاده

دست کسی هرگز نگیرد مَعجرش را

 

زینب نبود از غصّه می مُرد آن زنی که

می دید بر نِی خنده های اصغرش را

 

(شاعر ناشناس)

 

منبع: مذهبیون
 


تعداد بازديد : 239
شنبه 28 بهمن 1391 ساعت: 0:30
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف