لاله اى بود كه با داغ جگر سوخته بود آتشى در دل سودا زده افروخته بود شرم دارم كه بگويم تن مسموم تو

لاله اى بود كه با داغ جگر سوخته بود آتشى در دل سودا زده افروخته بود شرم دارم كه بگويم تن مسموم تو

لاله اى بود كه با داغ جگر سوخته بود آتشى در دل سودا زده افروخته بود شرم دارم كه بگويم تن مسموم تو

لاله اى بود كه با داغ جگر سوخته بود آتشى در دل سودا زده افروخته بود شرم دارم كه بگويم تن مسموم تو

لاله اى بود كه با داغ جگر سوخته بود آتشى در دل سودا زده افروخته بود شرم دارم كه بگويم تن مسموم تو
لاله اى بود كه با داغ جگر سوخته بود آتشى در دل سودا زده افروخته بود شرم دارم كه بگويم تن مسموم تو
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
لاله اى بود كه با داغ جگر سوخته بود آتشى در دل سودا زده افروخته بود شرم دارم كه بگويم تن مسموم تو

لاله اى بود كه با داغ جگر سوخته بود

 آتشى در دل سودا زده افروخته بود

شرم دارم كه بگويم تن مسموم تو را

خصم با تير به تابوت به هم دوخته بود

راز دل را همه با همسر خود مى گويند

 حسن از همسر خودكامه خود سوخته بود

جگرش پاره شد از نيشتر زخم زبان

 در لگن خون دلى ريخت كه اندوخته بود

ارث از مادر خود بُرد غم و رنج و محن

 صبر و تسليم و رضا از پدر آموخته بود

تعداد بازديد : 171
چهارشنبه 20 دی 1391 ساعت: 11:46
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف