داد و بيداد... نرفته از نظرم ذوالجناح بر ميگشت كه رفته رفته صدايت ضعيف تر ميگشت ز بس كه ب

داد و بيداد... نرفته از نظرم ذوالجناح بر ميگشت كه رفته رفته صدايت ضعيف تر ميگشت ز بس كه ب

داد و بيداد... نرفته از نظرم ذوالجناح بر ميگشت كه رفته رفته صدايت ضعيف تر ميگشت ز بس كه ب

داد و بيداد... نرفته از نظرم ذوالجناح بر ميگشت كه رفته رفته صدايت ضعيف تر ميگشت ز بس كه ب

داد و بيداد... نرفته از نظرم ذوالجناح بر ميگشت كه رفته رفته صدايت ضعيف تر ميگشت ز بس كه ب
داد و بيداد... نرفته از نظرم ذوالجناح بر ميگشت كه رفته رفته صدايت ضعيف تر ميگشت ز بس كه ب
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
داد و بيداد... نرفته از نظرم ذوالجناح بر ميگشت كه رفته رفته صدايت ضعيف تر ميگشت ز بس كه ب

     داد و بيداد...

نرفته از نظرم ذوالجناح بر ميگشت

كه رفته رفته صدايت ضعيف تر ميگشت

 

ز بس كه بر بدنت زخم هاي كاري بود

كه زخم ِ تازه اگر بود بي اثر ميگشت

 

در ازدحام حرامي و نيزه هايِ بلند

شكافِ زخم ِ تنت باز و بازتر ميگشت

 

ميان حلقه ي نامحرمان خودم ديدم

كه شمر با سرت از قتلگاه بر ميگشت

 

غروب بود و ربابَت ميانِ آتش و دود

هنوز بين ِ مزاري پي ِ پسر ميگشت


تعداد بازديد : 175
شنبه 16 دی 1391 ساعت: 9:06
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف