تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
امام حسین(ع)-شهادت-مصائب شام
لب های خیزرانی تو بند بند بود
از گوشه ی حجاز تو نی بهره مند بود
یک سوره درد از لب تو ریخت بر زمین
آیات سنگ خوره ی تو دردمند بود
می خواست هم جوار تو گردد، ولی نشد
پاهای تازیانه ای اش، مستمند بود
پرسید از او که اشک یتیمانه دیده ای؟
آیا جواب داد؟ بلی: نیشخند بود
آن روز جبرئیل هم از هوش رفته بود
آیات خیزرانی تو، دل پسند بود
تعداد بازديد : 165
یکشنبه 10 دی 1391 ساعت: 9:23
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب