من کشته ی اشکم که تو را یار بسازم تا گریه کنی واژه ی غمخوار بسازم از کرب و بلایم نکند دور بمانی

من کشته ی اشکم که تو را یار بسازم تا گریه کنی واژه ی غمخوار بسازم از کرب و بلایم نکند دور بمانی

من کشته ی اشکم که تو را یار بسازم تا گریه کنی واژه ی غمخوار بسازم از کرب و بلایم نکند دور بمانی

من کشته ی اشکم که تو را یار بسازم تا گریه کنی واژه ی غمخوار بسازم از کرب و بلایم نکند دور بمانی

من کشته ی اشکم که تو را یار بسازم تا گریه کنی واژه ی غمخوار بسازم از کرب و بلایم نکند دور بمانی
من کشته ی اشکم که تو را یار بسازم تا گریه کنی واژه ی غمخوار بسازم از کرب و بلایم نکند دور بمانی
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
من کشته ی اشکم که تو را یار بسازم تا گریه کنی واژه ی غمخوار بسازم از کرب و بلایم نکند دور بمانی

من کشته ی اشکم که تو را یار بسازم

تا گریه کنی واژه ی غمخوار بسازم

 

از کرب و بلایم نکند دور بمانی

من کشته شدم این همه زوار بسازم

 

شش گوشه بنا شد که خدا رحم نماید

تا عبد مطیعی زگنه کار بسازم

 

من خون خدا بودم و خون دل من شد

تا با دل زینب غم خون بار بسازم

 

هفتاد و دو بیت غزلم کرب و بلا بود

این واقعه خواندم که دلی زار بسازم

 

بیت الغزلم قافیه در علقمه دارد

خم شد کمرم تا که علمدار بسازم

 

من روزه گرفتم ز عطش در طف سوزان

تا با لب اکبر دمی افطار بسازم

 

از اهل حرم کودک شش ماهه گرفتم

تا با عطشش حجت دادار بسازم

 

شاعر : محسن نصرالهی


تعداد بازديد : 173
شنبه 09 دی 1391 ساعت: 9:22
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف