ای آسمان علم کن کم کم کتیبه ها را دعوت نما در این غم ، صاحب عزا ، خدا را ای آفتاب تابان ! بنشین

ای آسمان علم کن کم کم کتیبه ها را دعوت نما در این غم ، صاحب عزا ، خدا را ای آفتاب تابان ! بنشین

ای آسمان علم کن کم کم کتیبه ها را دعوت نما در این غم ، صاحب عزا ، خدا را ای آفتاب تابان ! بنشین

ای آسمان علم کن کم کم کتیبه ها را دعوت نما در این غم ، صاحب عزا ، خدا را ای آفتاب تابان ! بنشین

ای آسمان علم کن کم کم کتیبه ها را دعوت نما در این غم ، صاحب عزا ، خدا را ای آفتاب تابان ! بنشین
ای آسمان علم کن کم کم کتیبه ها را دعوت نما در این غم ، صاحب عزا ، خدا را ای آفتاب تابان ! بنشین
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ای آسمان علم کن کم کم کتیبه ها را دعوت نما در این غم ، صاحب عزا ، خدا را ای آفتاب تابان ! بنشین

ای آسمان علم کن کم کم کتیبه ها را

دعوت نما در این غم ، صاحب عزا ، خدا را

 

ای آفتاب تابان ! بنشین به خون ماتم

ده روزه در غروبی پر غصه کن عزا را

 

ای خاک ! بر سرم ریز ، ماه محرّم آمد

خاکم کن و رها کن این جان بی حیا را

 

ای چشمه های جوشان ! بهر کسی مجوشید

زیرا عطش گرفته طفلان کربلا را

 

گفتم عطش شنیدم مردی میان خیمه

فریاد زد که ساقی آبی دهد گوارا

 

ساقی نشسته در خون ، با مشک پاره پاره

در علقمه بخواند شرمنده این نوارا

 

ادرک اخا که زهرا من را پسر بخواند

از من قبول کرده دست زتن جدا را

 


تعداد بازديد : 607
دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت: 10:23
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف