به روی نیزه راسی خون چکان است به گردش دختری گریان دوان است ز دامانش کشد شعله زبانه تنش اماج زخم و

به روی نیزه راسی خون چکان است به گردش دختری گریان دوان است ز دامانش کشد شعله زبانه تنش اماج زخم و

به روی نیزه راسی خون چکان است به گردش دختری گریان دوان است ز دامانش کشد شعله زبانه تنش اماج زخم و

به روی نیزه راسی خون چکان است به گردش دختری گریان دوان است ز دامانش کشد شعله زبانه تنش اماج زخم و

به روی نیزه راسی خون چکان است به گردش دختری گریان دوان است ز دامانش کشد شعله زبانه تنش اماج زخم و
به روی نیزه راسی خون چکان است به گردش دختری گریان دوان است ز دامانش کشد شعله زبانه تنش اماج زخم و
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
به روی نیزه راسی خون چکان است به گردش دختری گریان دوان است ز دامانش کشد شعله زبانه تنش اماج زخم و

به روی نیزه راسی خون چکان است

به گردش دختری گریان دوان است

ز دامانش کشد شعله زبانه

تنش اماج زخم و تازیانه

به این دختر ز نوک نیزه ان سر

نظاره می کند با دیده ای تر

بر این سر جمله طفلان اشکبارند

به رگ هایی بریده چشم دارند

حرم لب تشنه اما خصم سیراب

دل زینب پریشان بود و بی تاب

یتیمان دامنش را می گرفتند

از او احوال با با می گرفتند

ز سر های زنان معجر کشیدند

حرم ناچار جامه سر کشیدند

به زینب گفت ان سر با اشاره

که خواهر کن یتیمان را شماره

شاعر : غلامعلی رجائی


تعداد بازديد : 157
یکشنبه 19 آذر 1391 ساعت: 13:53
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف