تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
حضرت زینب(س)-کوفه
روبروی لشکری از شمر تنها ایستاد
کوه را بر شانه هایش داشت امّا ایستاد
گر چه لبهایش کویری بود لبریز از عطش
تشنگی را سوخت در خود مثل دریا ایستاد
کوفه خونش خواب رفت و لال شد آنجا که زن
پرده را از چهرهاش برداشت، مولا ایستاد
حرف سرخش را تبسّم بست بر چشم افق
تا ابد چون هر غروبی سرخ بر پا ایستاد
دست دور شعلهی خون حسینش حلقه کرد
سوخت امّا شعله ای از کربلا را ایستاد
تعداد بازديد : 335
یکشنبه 12 آذر 1391 ساعت: 14:18
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب