اشعار شام غریبان – وحید قاسمی هق هق النگوها وای من خیمه ها به غارت رفت گیسویی روی نی پری

اشعار شام غریبان – وحید قاسمی هق هق النگوها وای من خیمه ها به غارت رفت گیسویی روی نی پری

اشعار شام غریبان – وحید قاسمی هق هق النگوها وای من خیمه ها به غارت رفت گیسویی روی نی پری

اشعار شام غریبان – وحید قاسمی هق هق النگوها وای من خیمه ها به غارت رفت گیسویی روی نی پری

اشعار شام غریبان – وحید قاسمی هق هق النگوها وای من خیمه ها به غارت رفت گیسویی روی نی پری
اشعار شام غریبان – وحید قاسمی هق هق النگوها وای من خیمه ها به غارت رفت گیسویی روی نی پری
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار شام غریبان – وحید قاسمی هق هق النگوها وای من خیمه ها به غارت رفت گیسویی روی نی پری

 

اشعار شام غریبان – وحید قاسمی

 

هق هق النگوها

 

وای من خیمه ها به غارت رفت

گیسویی روی نی پریشان شد

وسط چند خیمه ی سوزان

خواهری دل شکسته حیران شد

**

وای من چادری به یغما رفت

بانویی معجرش در آتش سوخت

مرد بیمار این حرم تنهاست

نیمه ای از بسترش در آتش سوخت

**

شعله و دود تا فلک می رفت

کربلا هم سقیفه ای دارد

به لب کُند تیغ خرده نگیر!

هرکه اینجا وظیفه ای دارد

**

عاقبت هرچه بود، با سختی

سرخورشید را جدا کردند

مرد خورجین به دستی آوردند

صحبت از درهم وطلا کردند

**

مرد خورجین به دست با سرعت

سمت دارالعماره می تازد

مرد خوش قول ِ کوفه با جیبی

مملو ازگوشواره می تازد

**

باد تند خزان چه سوزی داشت!

چند برگی ز لاله ای گم شد

در هیاهوی زیور زینب

گوشوارِ سه ساله ای گم شد

**

وای از هق هق النگوها

آسمان هم به گریه افتاده

درشلوغی ِ عصرعاشورا

حرمله یاد هدیه افتاده

**

حرف خلخال را دگر نزنید

درد ِسرسازمی شود به خدا

دختران تازه یادشان رفته

زخم ها باز می شود به خدا

**

سرعباس را به نیزه زدند

تا ببیند چه بر حرم رفته

تا ببیند نگاه یک لشگر

سمت بانویی محترم رفته

 

وحید قاسمی


تعداد بازديد : 621
شنبه 04 آذر 1391 ساعت: 11:53
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف