محرّم - قطعه بانک اشعار اهل بیت (ع) آفتاب از تابشش بر دشت خون شرمنده بود... اين غزل بي سر شده...

محرّم - قطعه بانک اشعار اهل بیت (ع) آفتاب از تابشش بر دشت خون شرمنده بود... اين غزل بي سر شده...

محرّم - قطعه بانک اشعار اهل بیت (ع) آفتاب از تابشش بر دشت خون شرمنده بود... اين غزل بي سر شده...

محرّم - قطعه بانک اشعار اهل بیت (ع) آفتاب از تابشش بر دشت خون شرمنده بود... اين غزل بي سر شده...

محرّم - قطعه بانک اشعار اهل بیت (ع) آفتاب از تابشش بر دشت خون شرمنده بود... اين غزل بي سر شده...
محرّم - قطعه بانک اشعار اهل بیت (ع) آفتاب از تابشش بر دشت خون شرمنده بود... اين غزل بي سر شده...
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
محرّم - قطعه بانک اشعار اهل بیت (ع) آفتاب از تابشش بر دشت خون شرمنده بود... اين غزل بي سر شده...

محرّم - قطعه

آفتاب از تابشش بر دشت خون شرمنده بود...

اين غزل بي سر شده... تنها به عشق آن امام

دشت مي ناليد امّا هيچ كس قادر نبود

مُهر پاياني زند بر آن نبرد ناتمام

آن نبرد نابرابر... روز سخت واقعه...

آن كه مانده در ميان لايه هايش صد پيام

باد مي آورد عطر سيب را از دوردست

دشت پر بود از شميم يك بهار مستدام

يك طرف برگ شقايق ها روي دستان باد

يك طرف فرياد اسبي بي سوار و بي لگام

يك طرف سر هاي بي تن؛ بر فراز نيزه ها

يك طرف چشم اسيران، خيس باراني مُدام

تا كجا با قافله منزل به منزل مي رود

خاطرات تلخ كوفه... خاطرات تلخ شام...

***

بچّه هاي قافله امّا هنوز آماده اند

تا "عمو عباسشان" آبي بيارد در خيام

دست هايش هم چنان پرهاي پرواز همه ست...

نام عباس ست هر جا بهترين حُسن ختام

 

شاعر: مطهره عباسیان


تعداد بازديد : 177
پنجشنبه 02 آذر 1391 ساعت: 9:42
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف