آسمان شاهد کشف حسنی دیگر بود نوه ی فاطمه اما خود پیغمبر بود پدرش بود خلیل و خود او اسماعیل گرچه د

آسمان شاهد کشف حسنی دیگر بود نوه ی فاطمه اما خود پیغمبر بود پدرش بود خلیل و خود او اسماعیل گرچه د

آسمان شاهد کشف حسنی دیگر بود نوه ی فاطمه اما خود پیغمبر بود پدرش بود خلیل و خود او اسماعیل گرچه د

آسمان شاهد کشف حسنی دیگر بود نوه ی فاطمه اما خود پیغمبر بود پدرش بود خلیل و خود او اسماعیل گرچه د

آسمان شاهد کشف حسنی دیگر بود نوه ی فاطمه اما خود پیغمبر بود پدرش بود خلیل و خود او اسماعیل گرچه د
آسمان شاهد کشف حسنی دیگر بود نوه ی فاطمه اما خود پیغمبر بود پدرش بود خلیل و خود او اسماعیل گرچه د
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آسمان شاهد کشف حسنی دیگر بود نوه ی فاطمه اما خود پیغمبر بود پدرش بود خلیل و خود او اسماعیل گرچه د

آسمان شاهد کشف حسنی دیگر بود

نوه ی فاطمه اما خود پیغمبر بود

پدرش بود خلیل و خود او اسماعیل

گرچه در مرتبه عشق کمی برتر بود

هر کجا پای نهد بوی خوشش می ماند

عطر جا مانده از او یک تنه یک قمصر بود

دست و بازوش،قد و قامت و رعنایی او

همه از طایفه ای هست که نام آور بود

گرچه باباش کمی زود سفر کرد عمو

سیزده سال برایش پدر و مادر بود

دشمنش گفت حسن وارد میدان شده است

تا زمانی که رجز خواند در این باور بود

وسط دشت به زیر قدمش گل رویید

چون تجلی هوالِأول و الأخر بود

سخنانش همگی بوی بنی هاشم داشت

کربلا منتظر حادثه ای دیگر بود

کوچه ای باز شد و حضرت داماد رسید

سنگها نقل سرش سرمه ی او خنجر بود

انس سر نیزه و پهلو و جنایات دگر

نیمی از نیزه اش اندازه ی این پیکر بود

او رسیده به اجل تازه عروسش به عسل

وسط دشت چرا حجله ی آن اختر بود؟

 

شاعر: عبدالحسين مخلص آبادي


تعداد بازديد : 155
یکشنبه 30 مهر 1391 ساعت: 8:40
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف