کس جلودار نم گریه ی سرشارم نیست آسمان هم جگر ابر گُهر بارم نیست گرمی اوست که مردم خنک اند از سخنم

کس جلودار نم گریه ی سرشارم نیست آسمان هم جگر ابر گُهر بارم نیست گرمی اوست که مردم خنک اند از سخنم

کس جلودار نم گریه ی سرشارم نیست آسمان هم جگر ابر گُهر بارم نیست گرمی اوست که مردم خنک اند از سخنم

کس جلودار نم گریه ی سرشارم نیست آسمان هم جگر ابر گُهر بارم نیست گرمی اوست که مردم خنک اند از سخنم

کس جلودار نم گریه ی سرشارم نیست آسمان هم جگر ابر گُهر بارم نیست گرمی اوست که مردم خنک اند از سخنم
کس جلودار نم گریه ی سرشارم نیست آسمان هم جگر ابر گُهر بارم نیست گرمی اوست که مردم خنک اند از سخنم
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
کس جلودار نم گریه ی سرشارم نیست آسمان هم جگر ابر گُهر بارم نیست گرمی اوست که مردم خنک اند از سخنم

کس جلودار نم گریه ی سرشارم نیست

آسمان هم جگر ابر گُهر بارم نیست

گرمی اوست که مردم خنک اند از سخنم

با که گویم که چنین سایه ز دیوارم نیست

به کبوتر ندهم نامه ی ننوشته ی خویش

در محیطی که صبا مَحرم اسرارم نیست

سنگها خورده ام از رهگذران چون دیوار

این خلل ها که به من هست ز معمارم نیست

لب اگر بندم و گر باز کنم فریاد است

زخمم و جز لب شمشیر پرستارم نیست

باده در کوزه و در شیشه همان یک رنگ است

طعم مِی بسته به این کاسه که من دارم نیست

عشق سرکش چه خفیّ و چه جلی شعله ور است

خرمن من به جز این دانه که می کارم نیست

به دمش شکوه کنم از دم شمشیر غمش

غیر آن کس که مرا کشت هوادارم نیست


تعداد بازديد : 193
جمعه 14 مهر 1391 ساعت: 7:00
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف