![]()
|
غزل اخلاقی
به حریم قُرب خدا كسی، ز رهِ ریا ننهاده پا
نرسی به قرب خدا اگر، نشود بَری دلت از ریا
تو كه مستی از مِی خودسری، تو كه گشتهای ز خدا بری
ز چه نام قُرب خدا بری، تو كجا و قُرب خدا كجا؟
پی مال و مكنت و سیم و زر: مكن از طریق خطا گذر
مفكن به غیر خدا نظر، كه نیفتی از نظرِ خدا
تو نمك چشیدۀ آن شهی، ز قبول و رد وی آگهی
چه بد اختری كه رضا دهی، به هر آنچه او ندهد رضا
به تو آنچه گفته مجو، مجو، ز چرا و چون سخنی مگو
همه نیكویی چو رسد از او، دگر از تو چون و چرا، چرا؟
ز گنه رسیده دو صد تَعب، به دلت ز تاب و تنت ز تب
مدد از طبیب خِرد طلب، كه دهد مریض تو را شفا
ز چه دلشكسته شدی بسی، كه شكسته عهد تو را كسی
چه غم از جدایی هر خَسی، چو تو از خدا نشوی جدا
نَزنی به شَهد صفا لبی، نرسی به لذت یاربی
مدد ار طلب نكنی شبی، ز رخ نیاز و لب دعا
تعداد بازديد : 301
چهارشنبه 12 مهر 1391 ساعت: 8:37
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)