علی اکبر لطیفیان امام رضا(ع)-مدح و ولادت ساعات طوفان، وقت جزر و مد رسیده نبضم چه محکم می زند تا

علی اکبر لطیفیان امام رضا(ع)-مدح و ولادت ساعات طوفان، وقت جزر و مد رسیده نبضم چه محکم می زند تا

علی اکبر لطیفیان امام رضا(ع)-مدح و ولادت ساعات طوفان، وقت جزر و مد رسیده نبضم چه محکم می زند تا

علی اکبر لطیفیان امام رضا(ع)-مدح و ولادت ساعات طوفان، وقت جزر و مد رسیده نبضم چه محکم می زند تا

علی اکبر لطیفیان امام رضا(ع)-مدح و ولادت ساعات طوفان، وقت جزر و مد رسیده نبضم چه محکم می زند تا
علی اکبر لطیفیان امام رضا(ع)-مدح و ولادت ساعات طوفان، وقت جزر و مد رسیده نبضم چه محکم می زند تا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
علی اکبر لطیفیان امام رضا(ع)-مدح و ولادت ساعات طوفان، وقت جزر و مد رسیده نبضم چه محکم می زند تا

امام رضا(ع)-مدح و ولادت

 

ساعات طوفان، وقت جزر و مد رسیده

نبضم چه محکم می زند تا صد رسیده

آیا قبولم می کند یا نه؟ ولی نه

اصلا چرا این فکرهای بد رسیده

اینجا تمام مهربانی مال آقاست

اینجا مگر بر سینه دست رد رسیده؟

سوت قطار آمد، کسی در پشت در گفت:

ای جانمی جان اول مشهد رسیده

از کوچه قلبم تا حرم یکباره پر زد

ردّ پرم تا پرچم گنبد رسیده

طوفان عشقت شست و شو داده دلم را

چشم رئوفت آبرو داده دلم را

دلشوره ای شیرین سر بال و پرم هست

هشت آسمان آیینه در دور و برم هست

باران غم هرگز نمی گیرد سراغم

تا مهربانی های تو روی سرم هست

وقف سر انگشت پر از مهر تو بوده-

هرجا اگر نام و نشانی از کرم هست

خوبی تو تا ناکجا تا آن سوی عرش

هر قدر هم بالا و بالا می پرم هست

این بچه آهو های اشکم زنده هستند

تا گوشه های دنج و گرم این حرم هست

داخل نمی آیم، دم باب الجوادم

اینجا برای ما گداها بهترم هست

شرط قبول افتادن ایمان، تویی تو

خورشید عالم تاب من، سلطان تویی تو

لبخند تو آغاز احساس سحرها

زیباترین نقاشی تصویرگرها

این قلب ها از بچگی زائر شدن را-

دیدند در تاب و تب دوش پدرها

حتما همیشه عذرها را می پذیری

با تو نمی ماند اگر ها و مگرها

اصلا تو اینجا آمدی تا پر بگیرم

تا واشود از بال هامان دردسرها

از دست تو اذن شهادت را گرفتند

طوفانیان جبهه ها، آن با جگرها

روی قدمگاه دلم پا می گذاری

سنگ است اما از تو می گیرد اثرها

از خاک نیشابورِ چشم من گذر کن

خورشید معراج کجاوه، یک نظر کن

شاه خراسانی و دنیا زیر پایت

صدها مفاتیح الجنان در یک دعایت

بالا نشین بودی ولی با ما نشستی

رزاق هر سفره، غلامان هم غذایت

غربت کشیدی تا دلی غمگین نماند

هرجور شد ماندی به قربان وفایت

آه ای امام فطر ما بی تو فطیریم

آب و غذامان غصه های بی نهایت

بی تو چه می کردیم اگر اینجا نبودی

بی این همه الطاف بی چون و چرایت

ما چند وقتی می شود باران نداریم

آقا بدون التفاتت جان نداریم

از آن زمان که وارد ایران شدی تو

قبله عوض شد، قبلۀ ایران شدی تو

سلمان فرستادیم و زهرا با کرامت

آقاییت را داد و حالا جان شدی تو

مهمان ما هستی ولی ما ریزه خوارت

بر خشکسال دست ها باران شدی تو

بی تو تمام آرزوها هرز می رفت

اما رسیدی سبزیِ گلدان شدی تو

دِعبل سرِ زخم شما را باز کرده

تا گفته از کرب و بلا گریان شدی تو

از جدتان گفت و دلت را غم گرفته

ابن شبیب چشمتان ماتم گرفته


تعداد بازديد : 351
چهارشنبه 05 مهر 1391 ساعت: 8:27
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف