قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم به انتظار قسم تاب انتظار ندارم به احتظار مبدل شد انتظار ظهورت اجل رسی

قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم به انتظار قسم تاب انتظار ندارم به احتظار مبدل شد انتظار ظهورت اجل رسی

قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم به انتظار قسم تاب انتظار ندارم به احتظار مبدل شد انتظار ظهورت اجل رسی

قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم به انتظار قسم تاب انتظار ندارم به احتظار مبدل شد انتظار ظهورت اجل رسی

قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم به انتظار قسم تاب انتظار ندارم به احتظار مبدل شد انتظار ظهورت اجل رسی
قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم به انتظار قسم تاب انتظار ندارم به احتظار مبدل شد انتظار ظهورت اجل رسی
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم به انتظار قسم تاب انتظار ندارم به احتظار مبدل شد انتظار ظهورت اجل رسی

قرار دل ز فراقت دگر قرار ندارم
به انتظار قسم تاب انتظار ندارم
به احتظار مبدل شد انتظار ظهورت
اجل رسیده دگر تاب احتظار ندارم
ز بس گریستم و دیده ام ندید رخت را
گمان برند گروهی به من که یار ندارم
اگر بهار شود دچار فصل سال برایم
خدا گواست که بی روی تو بهار ندارم
به سلطنت ندهم رتبه ی گدایی خود را
که در زمین و زمان جز تو شهریار ندارم
نه مانده تاب فراق و نه هست طاقت جرم
چگونه صبر کنم دیگر اختیار ندارم
دیار من نبود غیر خاک مقدم یارم
چو دور غیبت یارم بود دیار ندارم
به اشک دیده بیارم مگر به دست دلت را
عزیز دل چه کنم چشم اشکبار ندارم
اگر تو سوزدهی جز به آتشت نگدازم
دگر تو اشک دهی غیر گریه کار ندارم
به دار عشق تو میثم مگر قرار بگیرد
وگرنه تا به بسم جان بود و قرار ندارم


تعداد بازديد : 421
جمعه 10 شهریور 1391 ساعت: 6:56
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف