از بسکه خورد بربدنش نیزه و خدنگ شد پیکرش شکفته چو گلهای سرخ رنگ از تیر غم چو ابر بهار آسمان گرفت

از بسکه خورد بربدنش نیزه و خدنگ شد پیکرش شکفته چو گلهای سرخ رنگ از تیر غم چو ابر بهار آسمان گرفت

از بسکه خورد بربدنش نیزه و خدنگ شد پیکرش شکفته چو گلهای سرخ رنگ از تیر غم چو ابر بهار آسمان گرفت

از بسکه خورد بربدنش نیزه و خدنگ شد پیکرش شکفته چو گلهای سرخ رنگ از تیر غم چو ابر بهار آسمان گرفت

از بسکه خورد بربدنش نیزه و خدنگ شد پیکرش شکفته چو گلهای سرخ رنگ از تیر غم چو ابر بهار آسمان گرفت
از بسکه خورد بربدنش نیزه و خدنگ شد پیکرش شکفته چو گلهای سرخ رنگ از تیر غم چو ابر بهار آسمان گرفت
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
از بسکه خورد بربدنش نیزه و خدنگ شد پیکرش شکفته چو گلهای سرخ رنگ از تیر غم چو ابر بهار آسمان گرفت

از بسکه خورد بربدنش نیزه و خدنگ

شد پیکرش شکفته چو گلهای سرخ رنگ

از تیر غم چو ابر بهار آسمان گرفت

باران خون بگلشن او داد آب و رنگ

مردم به یک طرف بدنش داشت گردشی

تاچرخ بر نشانه زند تیر بیدرنگ

می جست راه ترک قفس مرغ جان او

تیر بلا ز بسکه نمود آشیانه ننگ

لبریز شد چو از بدنش چشمه­های خون

برگرد او بچید فلک ظالمانه سنگ

پوشیده شد عذار حسین از غبار خون

آئینه جمال خدائی گرفت زنگ

قرآنیان به پیکر قرآن کشیده تیغ

اسلامیان گرفته عجب شیوة فرنگ

دشمن در انتظار و مهیای غارت است

تاگوشوار و معجری آرد مگر به چنگ

بر شد حرم ز غلغلة وا محمدا

شد هم صدا بزینب غمدیده طبل جنگ

طبع حسان چگونه دهد شرح ماجرا

اینجا که پای فکر سبک سیر گشته لنگ


تعداد بازديد : 151
چهارشنبه 08 شهریور 1391 ساعت: 7:01
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف