تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
وقتی بساط شاعریم پا گرفت و بعد...
مهرت درون سینه ی من جا گرفت و بعد...
دستم که هیچ...سر به هوایت بریده شد
آنجا که حرف زلف تو بالا گرفت و بعد...
باید برای دیدنتان رو به راه شد
چشمی دگر برای تماشا گرفت و بعد...
یعقوب شد به پای شما بین ندبه ها
از بسکه ذکر یوسف زهرا گرفت و بعد...
اینگونه نیست آمدنت بین جمعمان
باید برات روضه ی سقا گرفت و بعد...
شاعر: محسن سیمائی
تعداد بازديد : 153
سه شنبه 07 شهریور 1391 ساعت: 21:11
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب