تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
سکوت و سردی شب ناتمام، همسایه!
و چاره چیست؟ دوباره سلام، همسایه!
خدا کند که بماند صفای سایه تو
همیشه بر سرمان مستدام همسایه!
چه کرده ای که چنین بال می زنم هر روز
کبوترانه به آن کوی و بام همسایه!
غزال خسته و مجروح را در این فرصت
نمی شود برهانی ز دام همسایه!
مرا ز سایه همسایگی ات طرد مکن
که بی تو باقی عمرم حرام، همسایه!
و در حضور بزرگ و زلال تو هرگز
نه جاه می طلبد دل، نه نام، همسایه!
مرا بخوان که در این ازدحام غصه و غم
به آستانه سبزت بیام، همسایه!
خلاصه اینکه نمانده است هیچ عرضی جز -
ملال دوری تو، والسلام، همسایه!
نام شاعر:زهرا بيدكي
تعداد بازديد : 181
جمعه 03 شهریور 1391 ساعت: 13:50
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب