بقيع ! اين تنِ مولاي سالخورده‌ي ماست بگير در بغل آرام ياس پرپر را بدان كه شرح غم اين غريب دشوار

بقيع ! اين تنِ مولاي سالخورده‌ي ماست بگير در بغل آرام ياس پرپر را بدان كه شرح غم اين غريب دشوار

بقيع ! اين تنِ مولاي سالخورده‌ي ماست بگير در بغل آرام ياس پرپر را بدان كه شرح غم اين غريب دشوار

بقيع ! اين تنِ مولاي سالخورده‌ي ماست بگير در بغل آرام ياس پرپر را بدان كه شرح غم اين غريب دشوار

بقيع ! اين تنِ مولاي سالخورده‌ي ماست بگير در بغل آرام ياس پرپر را بدان كه شرح غم اين غريب دشوار
بقيع ! اين تنِ مولاي سالخورده‌ي ماست بگير در بغل آرام ياس پرپر را بدان كه شرح غم اين غريب دشوار
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بقيع ! اين تنِ مولاي سالخورده‌ي ماست بگير در بغل آرام ياس پرپر را بدان كه شرح غم اين غريب دشوار

بقيع ! اين تنِ مولاي سالخورده‌ي ماست

بگير در بغل آرام ياس پرپر را

 

بدان كه شرح غم اين غريب دشوار است

غمي كه كاسه‌ي خون كرد ديده‌ي تر را

 

بميرد آنكه در اين سنّ و سال زهرش داد

كه آتشي زد و سوزاند پاي تا سر را

 

شرار زهر شبي را به خاطرش آورد

كه ديد شعله‌ي بر چار چوبه‌ي در را

 

ميان دود درِ خانه با لگد وا شد

كه باز زنده كند روضه‌هاي مادر را:

 

-چه ضربه‌اي كه سر و روي ميخ را خون كرد

شكست شيشه‌ي عمر عزيز حيدر را-

 

بقيع ! روضه‌ي شيخ الائمّه سنگين است

ولي بيا كه بگويم از اين فراتر را

 

چه گويم از شب و پاي برهنه‌ي آقا؟

كه زنده كرد عزاي سه ساله دختر را

 

چه گويم از غم آن نازدانه طفلي كه

ميان همهمه گم كرده‌بود معجر را؟

 

گمان نكن كه تمام است مقتل‌الصّادق

بقيع ! گوش بده حرفهاي آخر را

 

به قصد كُشتنش آن شب كه تيغ بالا رفت

خدا رساند پيِ ياري‌اش پيمبر را

 

همين رسول خدا ديد شمر ملعون را

كه بُرد زير گلوي حسين خنجر را

 

تلاش كرد ولي جاي بوسه را نبُريد

به زورِ پا زد و گرداند پاره‌پيكر را

علي صالحي


تعداد بازديد : 511
سه شنبه 31 مرداد 1391 ساعت: 23:58
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف