امشب فقط مانده برای ما برادر این دشت فردا می کند غوغا برادر با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب(س)

امشب فقط مانده برای ما برادر این دشت فردا می کند غوغا برادر با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب(س)

امشب فقط مانده برای ما برادر این دشت فردا می کند غوغا برادر با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب(س)

امشب فقط مانده برای ما برادر این دشت فردا می کند غوغا برادر با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب(س)

امشب فقط مانده برای ما برادر این دشت فردا می کند غوغا برادر با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب(س)
امشب فقط مانده برای ما برادر این دشت فردا می کند غوغا برادر با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب(س)
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امشب فقط مانده برای ما برادر این دشت فردا می کند غوغا برادر با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب(س)

امشب فقط مانده برای ما برادر

این دشت فردا می کند غوغا برادر

با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب(س)

می ترسد از غمهای این صحرا برادر

خار مغیلان بیابان جمع کن تا

فردا نگردد جمع با پاها برادر

راز و نیاز امشب تو فرق دارد

از غصه ها می گوید این نجوا بردار

می گویی از گودالُ خونُ و طاقتی نیست

تا دیدنیها بشنوم حتی برادر

باور ندارم زینتِ دوش نبی را

سُمها کند هم سطح با شنها برادر

درد فراق تو برای کشتنم بس

دیگر چرا سر نیزه و سرها برادر

از غارت خلخال و خون گوشواره

چیزی نگویی بین مَحرمها برادر

گفتی اسارت می روم، اینکه محال است!!

با غیرتی که دیدم از سقا برادر

وقتی میان نیزه ها گم شد تن تو

با ناله ات راه مرا کن وا برادر

ای وای از آن لحظه که می آید، ندای

آهِ غریبِ مادرِ زهرا برادر

شاعر : حسین ایمانی

 


تعداد بازديد : 257
دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت: 13:02
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف