در خلوتی عجیب نگاهم غریب بود دستم فقط به دامن اَمَّن یُجیب بود اَمَّن یُجیب خواندم و یَا مَن یُج

در خلوتی عجیب نگاهم غریب بود دستم فقط به دامن اَمَّن یُجیب بود اَمَّن یُجیب خواندم و یَا مَن یُج

در خلوتی عجیب نگاهم غریب بود دستم فقط به دامن اَمَّن یُجیب بود اَمَّن یُجیب خواندم و یَا مَن یُج

در خلوتی عجیب نگاهم غریب بود دستم فقط به دامن اَمَّن یُجیب بود اَمَّن یُجیب خواندم و یَا مَن یُج

در خلوتی عجیب نگاهم غریب بود دستم فقط به دامن اَمَّن یُجیب بود اَمَّن یُجیب خواندم و یَا مَن یُج
در خلوتی عجیب نگاهم غریب بود دستم فقط به دامن اَمَّن یُجیب بود اَمَّن یُجیب خواندم و یَا مَن یُج
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
در خلوتی عجیب نگاهم غریب بود دستم فقط به دامن اَمَّن یُجیب بود اَمَّن یُجیب خواندم و یَا مَن یُج

در خلوتی عجیب نگاهم غریب بود

 دستم فقط به دامن اَمَّن یُجیب بود

 اَمَّن یُجیب خواندم و یَا مَن یُجیب را

 از دل صدا زدم، كه به دردم طبیب بود

 دیدم مسیحِ عشقِ به غیر از حبیب را

 در گوشه ای از عمق دلم بر صلیب بود

 چشمم به قاب عكس اتاقم كه خیره شد

 در سینه ام حرارت حسّی عجیب بود

 حسّی كه گفت چشم مرا: فَابكِ لِلحُسین

 یادآوریِّ روضه ی اِبن شَبیب بود

 پر زد دوباره مرغ دلم تا به كربلا

 زیرا دوای درد، فقط بوی سیب بود

 یَا مَن یُجیب، نام حسین بن فاطمه ست

 ذكر حسین، ذكر شریف مُجیب بود

 هر چند شعر بود و فقط یك نوشته بود

 این بی صدا، صدای اسیری غریب بود

شاعر : حمید رمی


تعداد بازديد : 213
دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت: 12:16
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف