مردی غروب کرد وقتی افق شکست خورشید دیگری جای پدر نشست او یک امام بود هر چند بی قیام او یک رسول بو

مردی غروب کرد وقتی افق شکست خورشید دیگری جای پدر نشست او یک امام بود هر چند بی قیام او یک رسول بو

مردی غروب کرد وقتی افق شکست خورشید دیگری جای پدر نشست او یک امام بود هر چند بی قیام او یک رسول بو

مردی غروب کرد وقتی افق شکست خورشید دیگری جای پدر نشست او یک امام بود هر چند بی قیام او یک رسول بو

مردی غروب کرد وقتی افق شکست خورشید دیگری جای پدر نشست او یک امام بود هر چند بی قیام او یک رسول بو
مردی غروب کرد وقتی افق شکست خورشید دیگری جای پدر نشست او یک امام بود هر چند بی قیام او یک رسول بو
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مردی غروب کرد وقتی افق شکست خورشید دیگری جای پدر نشست او یک امام بود هر چند بی قیام او یک رسول بو

مردی غروب کرد وقتی افق شکست

خورشید دیگری جای پدر نشست

او یک امام بود هر چند بی قیام

او یک رسول بود جبریل شاهد است

 

در آخرین کلام حرفش نماز بود

او جعفر خداست، پیری که بود و هست

از ترس بشکند دشمن نماز او

این یک نماز نیست تیغی است روی دست

 

از پای منبرش بستند دست او

قومی عبا به دوش جمعی قلم به دست

آتش چه می کند با خانه خلیل

کاذب چه می برد از صادق الست

 

حرف از ثواب شد تشییع آمدند

ای دهر نابکار ای روزگار پست

زیر جنازه اش جمعند عده ای

فامیل بی نماز یا با نماز مست

 

کاش از ره ثواب جمعی به کربلا

تشییع شاه را بودند پای بست

وقتی افق شکست رأسی طلوع کرد

منبر سنان شد و واعظ بر آن نشست

محمد سهرابی


تعداد بازديد : 163
شنبه 28 مرداد 1391 ساعت: 19:58
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف