لم داده ام به تكيه گه لن تراني ات من سخت راحتم كه ندارم نشاني ات اول تو از پياله ي هستي چشيده اي

لم داده ام به تكيه گه لن تراني ات من سخت راحتم كه ندارم نشاني ات اول تو از پياله ي هستي چشيده اي

لم داده ام به تكيه گه لن تراني ات من سخت راحتم كه ندارم نشاني ات اول تو از پياله ي هستي چشيده اي

لم داده ام به تكيه گه لن تراني ات من سخت راحتم كه ندارم نشاني ات اول تو از پياله ي هستي چشيده اي

لم داده ام به تكيه گه لن تراني ات من سخت راحتم كه ندارم نشاني ات اول تو از پياله ي هستي چشيده اي
لم داده ام به تكيه گه لن تراني ات من سخت راحتم كه ندارم نشاني ات اول تو از پياله ي هستي چشيده اي
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
لم داده ام به تكيه گه لن تراني ات من سخت راحتم كه ندارم نشاني ات اول تو از پياله ي هستي چشيده اي

لم داده ام به تكيه گه لن تراني ات

من سخت راحتم كه ندارم نشاني ات

اول تو از پياله ي هستي چشيده اي

ما نيز ميخوريم زجام دهاني ات

عكس مرا بگير و ببر تا درخت سيب

اي روح آب ، من به فداي رواني ات

در ليلة المبيتِ دلم ، زخم كم بزن

شانه مزن به گيسوي عنبر فشاني ات

وقتي به فتح مكه رسيدي مرا بكُش

با ذوالفقار نه ، به لبِ ذوالمعاني ات

 

احمد به آفتابِ غديرت رسيده است

اي باغ من ، فداي پيمبر رساني ات

لفظي بريز و آينه ها را تكان بده

محشر كن اي كلام تو عالم تكاني ات

در پيري ات به جاي خدا تكيه ميكني

وقتي رَوي به دوش نبي در جواني ات

ما سُرمه ميخوريم ، اگر منبري تويي

ما ترمه ميشويم و عباي يماني ات

قدِّ تو گر چه چون پسرانت بلند نيست

پيداست رفعت تو از اين ‹‹مهر››باني ات

 

خورشيدبان تويي كه به زهرا مراقبي

اي من فداي مهر تو و مهرَباني ات

تو صيغه ي اُخُوَّت ما را به خود بخوان

در ركن كعبه ياد اويس يماني ات

قنبر به خود لياقت قنبر شدن نداشت

افتاد بين جذبه ي قنبر كشاني ات

دلها ترك ترك شد و باران نمي زند

پس كو عصاي موسَوي ابر  راني ات؟

در صورتم دو بركه هويداست با علي

يعني منم هميشه غدير نهاني ات

بگذار تا برات سر و دست بشكنيم

هر چند دستمان نرسد بر گراني ات

رو كرد مصطفي ورق آخرين خويش

احمد ! فداي آن ورق امتحاني ات

 

تو روي دست آمده اي پس ميا به زير

رو دست خورده اند رفيقان جاني ات

تو كوهي و به دوش خودت كاه ميكشي

بار مرا ببر به همان كهكشاني ات

حيف از تو كه به روي زمين پاي خود نهي

بالا مكان بمان به همان لا مكاني ات

منبر چو شد براي تو دست رسول عشق

نوبت رسيد بر نوه ي ارغواني ات

آمد علي اصغر و معني شكفته شد:

من هم علي شدم كه كنم هم عناني ات

(محمد سهرابي)


تعداد بازديد : 577
شنبه 28 مرداد 1391 ساعت: 14:39
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف