من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم همه ماندیم در جهلی شب

من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم همه ماندیم در جهلی شب

من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم همه ماندیم در جهلی شب

من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم همه ماندیم در جهلی شب

من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم همه ماندیم در جهلی شب
من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم همه ماندیم در جهلی شب
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم همه ماندیم در جهلی شب

من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم
از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن منجی درون غار می ترسم
رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار می ترسم
همه گویند این جمعه بیا ، امّا درنگی کن
ازا ین که باز عاشورا شود تکرارمی ترسم
شده کارحبیب من سحرها بهر من توبه
ز آه دردناک بعد استغفار می ترسم
تمام عمر،خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کند انکار می ترسم
شنیدم روز و شب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماریِ آن دیدۀ خونبار می ترسم
به وقت ترس و تنهایی تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبر خود نگذار می ترسم
دلت بشکسته از من لکن ای دلدار رحمی کن
من از نفرین و از عاق پدر بسیار می ترسم
هزاران بار رفتم از درت شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بارمی ترسم
دمی وصلم،دمی فصلم،دمی قبضم،دمی بسطم
من از بیچارگیّ آخر این کارمی ترسم
جهان را قطرۀ اشک غریبی می کند ویران
من از اشکی که می ریزد ز چشم یار می ترسم


تعداد بازديد : 271
پنجشنبه 26 مرداد 1391 ساعت: 13:10
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف